شناسنامه عملیات والفجر 8
شناسنامه عملیات
-
نام عملیات: والفجر 8
-
رمز عملیات: یا فاطمه زهرا (ع)
-
منطقه عملیات: جبهه جنوبی - فاو
-
زمان عملیات: 20 / 11 / 1364 تا 9 / 2 / 1365
-
نوع عملیات: گسترده
-
هدف: تصرف فاو و تهدید بصره از جنوب
-
فرماندهی عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
-
سازمان رزم عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
-
استعداد نیروهای درگیر خودی: 140 گردان پیاده، 16 گردان توپخانه
-
استعداد نیروهای درگیر دشمن: 126 گردان پیاده 33 گردان زرهی،23 گردان مکانیزه،29 گردان کماندو، 20 گردان گارد جنوبی
-
تلفات عراق: 50000 کشته یا زخمی، 2105 اسیر
-
خسارات عراق: انهدام 39 هواپیما، 5 هلی کوپتر، 540 تانک و نفربر، 150 قبضه توپ صحرایی، 55 توپ پدافند هوایی، 5 دستگاه مهندسی، 250 خودرو، 2 ناوچه موشک انداز
-
غنائم: 95 دستگاه تانک و نفربر، 20 قبضه توپ، 120 قبضه توپ پدافند هوایی، 30 دستگاه مهندسی، 180 خودرو
-
نتایج:
-
آزادسازی و تصرف 940 کیلومتر مربع از سرزمینهای ایران و عراق
-
تصرف شهر بندری و مهم فاو
-
انهدام وسیع نیرو و تجهیزات دشمن
-
تسلط بر اروند رود
-
انسداد راه عراق به خلیج فارس
-
هم مرز شدن با کویت
-
عملیات والفجر 8
-
فتح فاو
-
مقدمه
دوران هشت سال دفاع و مقاومت جمهوری اسلامی ایران در برابر هجوم نظامی رژیم عراق - که با ترغیب امریکا آغاز شد وبا پشتیبانی همهی قدرتهای سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان ادامه یافت - از بارزترین مقاطع حیات حقیقی این مرز و بوم است.
اینک که بیش از پانزده سال از پایان این دورهی سرنوشت ساز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی میگذرد، تبیین حماسههای عظیم و ارزشمندی که مردم و رزمندگان این سرزمین آفریدند،ضرورت بیشتری پیدا کرده است.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ با درک این رسالت تاریخی، تلاش میکند با بهرهگیری از این اسناد،مدارک و منابع بی نظیری که راویان و محققان این مرکز در طول جنگ هشت ساله جمع آوری کردهاند،ابعاد مختلف دفاع مقدس را ترسیم نماید.
بی تردید وجود اخبار، گزارشها، آمار و اطلاعات معتبر و موثقی که از مراکز طرح ریزی، هدایت و فرماندهی عملیاتها تا میدان نبرد و صحنههای درگیری به صورت زنده و واقعی جمع آوری گردیده بر غنای آثار مرکز مطالعات میافزاید و زوایای مختلف جنگ را با هدف آگاه سازی افکار عمومی روشن میسازد.
مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ تاکنون مجموعههای متعددی را دربارهی وقایع جنگ عراق علیه ایران منتشر کرده است.این مجموعه که گزارش نبردهای اصلی رزمندگان اسلام در مقابله با ارتش عراق و هم پیمانانش میباشد،برای دسترسی آسانتر و آشنایی بیشتر علاقهمندان و محققان به وقایع این نبرد عظیم است که هر جلد آن به یکی از عملیاتهای اصلی جمهوری اسلامی علیه متجاوزان اختصاص دارد و به صورت نسبتا خلاصه و جمعبندی شده تهیه میشود و شامل شناسنامهی عملیات، اوضاع سیاسی و نظامی در آستانه عملیات طرحریزی و اجرای عملیات، و نتایج و بازتابهای آن میباشد.
این کتاب با کوشش حمیدرضا فراهانی و مهدی خداوردی خان با استفاده از اسناد نظامی منتشر نشدهی مرکز مطالعات،منابع سیاسی و کتابهای منتشر شدهی مرکز از جمله کتاب " خرمشهر تا وفا " نوشته محمد درودیان و " تنبیه متجاوز " نوشته حسین اردستانی تهیه شده است. ویرایش کتاب را مهدی انصاری به عهده داشته است و در آمادهسازی آن سیده زهره بطحایی (حروف چینی)، حسین مجیدی (نمونه خوانی)، و بیژن اردوئی (صفحه آرایی)،حسین امجد (طراحی جلد) و احمد نصرتی (کنترل نهایی)، همکاری کردهاند.
امید است این کوشش ناچیز مورد رضای حضرت حق جل و علا و موجب ادای گوشهای از حق شهیدان، جانبازان و رزمندگان این نبرد عظیم و مقتدایشان حضرت امام خمینی شود و مورد استفادهی جویندگان حقایق این واقعه بزرگ قرار گیرد.
-
مروری بر اوضاع قبل از عملیات
-
» تلاش غرب برای ایجاد توازن قوا در جنگ
-
» وضعیت عراق
-
» وضعیت ایران
-
تلاش غرب برای ایجاد توازن قوا در جنگ
پیروزیهای فزاینده جمهوری اسلامی در جنگ - که از سال دوم هجوم عراق آغاز شد و با فتح خرمشهر به اوج خود رسید - غرب را بر آن داشت تا برای تحمیل صلح یا آتش بس به جمهوری اسلامی بدون تأمین حقوق تضییع شده ایران، تلاش اصلی را بر حفظ صدام معطوف نماید. بدین ترتیب از یک سو قطعی غرب و پا فشاری بر حفظ صدام به هر شکل ممکن (با پشتیبانی همه جانبه از رژیم عراق و ادامهی تحریم فروش سلاحهای نظامی و تجهیزات به ایران) و از سوی دیگر عزم راسخ جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود در جنگ و تن ندادن به سازش و تسلیم نشدن در برابر فشارهای همه جانبهی استکبار، نوعی حالت نه جنگ، نه صلح را میان طرفین حاکم ساخت. به عبارت دیگر، استکبار جهانی سعی داشت توان جمهوری اسلامی را فرسوده کند تا انجام دادن حرکتی سرنوشت ساز و تعیین کننده برای اختتام جنگ، با حفظ آرمانهای مطلوب ایران اسلامی امکان پذیر نباشد.
در واقع حفظ صدام و بازداشتن ایران از پا فشاری بر آرمانهای خود، برای برقراری موازنهی قوا بود. از این رو افزایش و تقویت تواناییهای عراق، به ویژه نیروی هوایی این کشور، در دستور کار قدرتهای بزرگ بود. در پی این پشتیبانیها بود که ارتش عراق تلاش کرد آسمان را به طور مطلق در اختیار بگیرد تا جنگ را از میدان رزم زمینی به آسمان، دریا و شهرها بکشاند.
آنچه غرب را بر اتخاذ سیاست مزبور واداشت، هراس از تاکتیکهای ویژه جمهوری اسلامی بود، عامل اساسی که نقش تعیین کننده در کسب پیروزی داشت.
قوای نظامی جمهوری اسلامی با اقدامات و عملیات مبتکرانه، رژیم عراق را به فرو پاشی تهدید میکرد که در این صورت گسترش انقلاب اسلامی را در پی داشت و منافع غرب را در منطقه خاورمیانه، با تهدید اساسی مواجه میساخت. از این رو غرب برای بازداشتن ایران از دستیابی به هر گونه موفقیتی که رژیم بغداد را متزلزل و گسترش انقلاب اسلامی را تسهیل میکرد، به هر شیوهی ممکن متوسل میشد.
بر این اساس غرب سیاست دیپلماسی - فشار را در پیش گرفت و در این روند، رژیم بغداد را برای فشار مستقیم به جمهوری اسلامی، تحت حمایت و هدایت قرار داد.
گرچه عراق توانایی بهرهبرداری لازم و کامل را از مساعدتهای غرب نداشت، لیکن قدرتهای بزرگ برای جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ، به انحناء مختلف و وسایل متعدد به کمک حاکمان بغداد شتافتند از جمله:
1 - واگذاری تکنولوژی برتر (خصوصا در زمینه تجهیزات هوایی) به عراق.
2 - قرار دادن اطلاعات کسب شده به وسیله آواکسها و دیگر دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی در اختیار عراق.
3 - کسب اطلاع از تاکتیکها و توانایی های نظامی ایران و بهرهبرداری از فکر مستشاران نظامی برای کمک به عراق.
4 - حمایتهای تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی دنیای غرب و وابستگان آن خصوصا مرتجعین عرب منطقه از رژیم عراق.
ارتش عراق به رغم اینکه توانست در برههای خاص از زمان با گسترش سازمان رزم خود به 50 لشکر و عمق بخشیدن به میادین مین و موانع و استحکاماتش و نیز ممانعت از تثبیت و تأمین مناطق تصرف شده، وقفهای در پیشروی رزمندگان به داخل خاک عراق ایجاد کند، لیکن این وضع ناپایدار بود و با گذشت زمان و رشد تواناییهای جمهوری اسلامی در جنگ - طراحی عملیات در زمینهای مختلف (دشت، کوهستان، آب، رمل و....)، سازماندهی نیرو و گسترش سازمان رزم - زمینه تزلزل و بی ثباتی رژیم بغداد فراهم شد.
در هر صورت، رویارویی غرب با چنین وضعیتی، بن بست جنگ را برای غرب پیچیدهتر کرد و غرب نتوانست نگرانی خود را کاهش دهد.
البته گفتنی است که آنچه تا اندازهای افزایش توان باز دارندگی عراق را موجب شد، گذشته از استراتژی ابر قدرتها در حمایتهای همه جانبه علمی و نظری از رژیم عراق، تلاش و سخت کوشی این رژیم در اصل قرار دادن جنگ بود.حکومت عراق با بسیج کردن کلیهی امکانات در خدمت جنگ، جنگ را مسئله اصلی خود قرار داده بود و با توجه به ارتباط تنگاتنگ جنگ با اوضاع سیاسی - اجتماعی - اقتصادی عراق و سرنوشت رژیم عراق، از هر گونه سهل انگاری در این باره جلوگیری میکرد.
-
وضعیت عراق
رژیم عراق روند تحولات جنگ در چهار سال گذشته و حفظ موقعیت دفاعی خود را ناشی از برتری تسلیحاتی و اطلاعاتی ارزیابی میکرد.
بدین معنا که رزمندگان اسلام پس از درهم شکستن خطوط دفاعی دشمن با برتری آتش توپخانه،قدرت هوایی و قوای زرهی ارتش عراق مواجه میشدند که این برتری مانع از تثبیت مواضع تصرف شده میگردید. درک عراق از عوامل مؤثر در حفظ موقعیت دفاعی نیروهای عراقی در برابر ایران، آنها را بیش از گذشته به خرید تکنولوژی دفاعی، سلاح و تجهیزات ترغیب میکرد. حامیان عراق نیز بر پایه همین ملاحظه، همچنان سیل سلاح و تجهیزات نظامی را به سوی عراق سرازیر میکردند.
عراقیها مایل بودند بیش از خرید سلاح تکنولوژی نظامی خریداری کنند تا از توانایی لازم برای تولید نیازمندیهای دفاعی و بهسازی سلاحها برخوردار شوند. از اوایل سال 1986، شواهد و قرائن موجود نشان دهندهی توانایی عراق در تولید بسیاری از تجهیزات نظامی بود.
دیپلماتهای غربی در بغداد به دولتهای متبوع خود گزارش دادند که عراق از بمبها و مهمات ساخت داخل استفاده میکند. [1] .
به هر صورت، برابر گزارش آنتونی کردزمن، کارشناس نظامی امریکا، عراق در طول سالهای 1362 تا 1364 مبلغ 18 / 1 میلیارد دلار سلاح و تجهیزات نظامی خریداری کرده است. این کارشناس نظامی مجموع نیروهای نظامی ثابت ارتش عراق را در سال 1364 تعداد 750000 تن و نیروهای جیش الشعبی عراق را 650000 تن برآورده کرده است.
کردزمن آمار تجهیزات اصلی ارتش عراق را در سال 1364 چنین اعلام کرده است:
تانک 4820 دستگاه
خودروهای زرهی 3200 دستگاه
توپخانه سنگین 3000 قبضه
توپ پدافند هوایی بیش از 400 قبضه
خودرو تانک بر 2000 دستگاه
هواپیمای عملیاتی 580 فروند
هلی کوپتر 380 فروند [2] .
استعداد نیروهای پدافندی دشمن در جبههها عبارت بود از:
555 گردان نیروی پیاده
148 گردان تانک و مکانیزه
125 گردان توپخانه
40 گردان پدافند هوایی
در مجموع ارتش عراق در نیمه دوم سال 1364، تعداد 5 لشکر زرهی، 3 تیپ مستقل زرهی، 2 تیپ مستقل مکانیزه، 20 تا 25 لشکر پیاده و 80 تیپ مستقل و 10 تیپ مستقل نیروی مخصوص و کماندویی در اختیار داشت.[3] .
همچنین بنابر تجزیه و تحلیلی که معاون عملیات فرمانده کل سپاه (غلامعلی رشید) به عمل آورده و در تاریخ 25 / 2 / 1364 ارائه کرده است،ارتش عراق بر پایه سازمان و نیروی انسانی و تجهیزاتی که در اختیار داشت از تواناییهای زیر برخوردار بود:
دشمن در هر زمان توانایی جابهجایی 3 لشکر پیاده را در هر منطقه دارد. یک تیپ پیاده را در عرض 24 ساعت جابهجا میکند.یک تیپ زرهی را در 72 ساعت از غرب منتقل میکند.
- دشمن در هر زمان دارای 5 لشکر زرهی و مکانیزه است که در عرض 4 تا 5 روز قابلیت مانور و جابهجایی سریع را دارد.
- دشمن در هر زمان توانایی تمرکز 40 گردان توپخانه را برای مقابله با نیروی مهاجم دارد.
- دشمن توانایی یک ماه بمباران و فشار هوایی به گستردگی عملیات بدر را دارد.
- دشمن توانایی اداره دو عملیات همزمان به وسعت 3 تا 4 لشکر را دارد.
-دشمن در برابر عملیات آفندی ما با 100 گردان، میتواند با 300 گردان آزاد مقابله کند.[4] .
-
وضعیت ایران
مشکل ایران در مرحله جدید با توجه به افزایش توان نظامی عراق،اساسا ناشی از این بود که به راحتی قادر به کسب پیروزی نظامی برای تغیر توازن به سود خود نبود. در واقع تقویت عراق و متقابلا تضعیف ایران، فاصله میان توانمندی ایران برای تهاجم و کسب پیروزی و توانایی عراق برای مقابله با تهاجمات ایران را به نحوی آشکار افزایش داده بود. به عبارت دیگر، امکانات و مقدورات سپاه با خلاقیت و ابتکارات این نیرو برای دستیابی به پیروزی لازم، به تناسب ضرورتها و اوضاع سیاسی حاکم بر جنگ نبود.
در سال ششم جنگ در وضعیتی که دشمن حدود 550 گردان نیروی پیاده در اختیار داشت و برای مقابله با عملیات آفندی، از 300 گردان نیروی آزاد برخوردار بود، سپاه تنها 80 گردان نیرو برای 7 روز جنگ در اختیار داشت. ضمن اینکه بخشی از توان رزمی سپاه به عنوان یک نیروی دفاعی در مناطق تصرف شده، مانند جزایر مجنون و هور زمینگیر شده بود. در این روند کاهش توان ایران در برابر عراق دو عارضه اساسی به دنبال داشت: نخست آنکه نمیتوانست از امکان غافل گیری و تجزیه قوای دشمن برخوردار شود، در نتیجه اجرای عملیات با نوعی ریسک و عدم موفقیت همراه بود. علاوه بر این، قوای ایران فاقد توانایی لازم برای نبرد طولانی در یک عملیات بود. زیرا بلافاصله پس از آغاز عملیات، در حالی که خطوط دفاعی دشمن در هم شکسته شده بود، دشمن به سرعت نیروهای خود را در منطقه عملیات متمرکز میکرد و با افزایش آتش هوایی و توپخانه تدریجا نیروهای خودی را از مناطق تصرف شده عقب میراند.
با توجه به واقعیتهای موجود، کم کم این اعتقاد به وجود آمد که
«با این توان نمیتوانیم غافل گیری را رعایت کنیم و قطعا باید این توان 2 تا 3 برابر شود که با یکی دشمن را فریب بدهیم وبا 2 توان دیگر بتوانیم به طور جدی عمل کنیم»[5] .
بر پایه همین ملاحظه در انتخاب منطقه عملیات نیز دچار مشکل بودیم. لذا چنین استدلال میشد که ما جایی میتوانیم بجنگیم که بلا فاصله پشت یک رودخانه، یک عارضه یا تنگهای برسیم تا دشمن براحتی نتواند به ما حمله کند.
پس از عملیات بدر بحثهای بسیار اساسی و جدی در مورد نحوه ادامه جنگ صورت گرفت لازمه ارائه طرح به شورای عالی دفاع بررسیای همه جانبه بود که با حضور فرماندهان سپاه انجام شد.
سپاه از یک سو به این نتیجه قطعی و روشن رسیده بود که با روش گذشته امکان ادامه جنگ با عملیات گسترده وجود ندارد و از سوی دیگر اوضاع جنگ پس از عملیات بدر، با تشدید فشار به ایران، اجرای عملیات را ضروری ساخته بود در واقع میان توانایی ایران برای اجرای عملیات مؤثر و تعیین کننده با تضمین پیروزی، با اوضاع و ضرورتهای سیاسی حاکم بر جنگ، تناسبی وجود نداشت. پیدایش این وضعیت در جنگ بیش از هر مسئلهای متأثر از نحوه نگرش به جنگ و کسب پیروزی بود. بدین معنا که پس از فتح خرمشهر پیروزی بر عراق بسیار سهل و آسان پنداشته میشد و این باور همگانی وجود داشت که صدام در حال سقوط است. بر پایه همین نگرش، تفکرات استراتژیک مسئولان دربارهی جنگ مبنی بر "کسب یک پیروزی و خاتمه جنگ"، متعاقب ناکامی در عملیات رمضان تدریجا شکل گرفت. در چار چوب این تفکر تصور میشد با یک پیروزی قاطع میتوان جنگ را تمام کرد،لذا نیازی به بسیج کشور در خدمت جنگ نیست. این گونه تفکرات منطبق و همسو با اندیشه استراتژیک امام در مورد جنگ نبود. شکاف موجود میان دو نگرش یاد شده در واقع از مهمترین دلائل وضعیت جنگ در چهار سال گذشته بود. تدریجا با گسترش دامنه جنگ و فشار بر ایران و افزایش موانع موجود برای دستیابی به پیروزی، نوعی تردید و ناامیدی در مسئولان به وجود آمد. برخی چنین تصور میکردند که کار تمام شده است و باید چهار سال پیش (پس از فتح خرمشهر) تصمیم میگرفتیم. علاوه بر این، مشاهده واکنش حامیان عراق در مورد پیروزیهای نسبی ایران، این نگرانی را به وجود آورده بود که حتی اگر موفق به تصرف بغداد بشویم امکان حمله اتمی به ایران وجود دارد!
سپاه با الهام از نظریات امام و درکی که از اوضاع و ضرورتهای جنگ داشت در اندیشه تداوم جنگ بود.
با بررسیهایی که انجام گرفت این نتیجه حاصل شد که برای ادامه جنگ، بدون بسیج کلیهی سازمانها و امکانات کشور، امکان پشتیبانی از جنگ وجود ندارد. حداقل توان لازم برای ادامه جنگ 300 گردان نیرو بود که آخرین پیشنهاد سپاه ارائه شد. در عین حال جمع بندی نتایج جلسات فرماندهان سپاه در این مرحله به شرح زیر بود:
1 - استراتژی جنگ تاکنون براساس "جنگ، جنگ تا پیروزی" بوده که این سیاست با شکست مواجه شده است، لذا باید استراتژی جنگ تغییر کند.
2 - توان خودی در مقایسه با توان دشمن کاهش یافته، لذا توان موجود نه تنها برای کسب پیروزی کامل نظامی بلکه برای ادامه جنگ هم کافی نیست.
3 - با توان موجود تنها میتوان عملیات محدود انجام داد.
4 - باید با یک فرماندهی واحد با اختیارات و ستاد تخصصی، با قدرت کشور را به جنگ بکشاند و کلیه امکانات و نیروها را برای پیشبرد جنگ به کار گیرد.
5 - ادامه همکاری ارتش و سپاه به صورت گذشته امکان پذیر نیست. لذا باید به صورت مستقل و جداگانه همکاری کنند. سپاه و ارتش طرحها را بدهند. فرماندهی (عالی) تصمیم بگیرد و هر کدام در زمین پیشنهادی خود بجنگد.
6 - به دلیل کمبود آتش توپخانه و هوایی. زرهی خودی و برتری دشمن در این زمینهها، اساس جنگ همچنان بر عملیات نیروهای پیاده در شب همراه با حفظ غافلگیری میباشد [6] .
با تبیین استراتژی جنگ و ارائه آن از سوی سپاه این شائبه که سپاه تمایل به ادامه جنگ ندارد، گسترش یافت! این وضعیت در حالی پیش آمده بود که قبل از آن تمایل سپاه به ادامه جنگ بنابر نظر امام خمینی، عامل اصلی در ادامه جنگ ذکر میشد! در نتیجه سپاه در مرحله جدید که اساسا بار جنگ را بر دوش میکشید تحت فشار برخی جریانها قرار گرفته بود.
سپاه بر پایه همین ملاحظات و برای استمرار جنگ، استراتژی جدیدی را تبیین کرد که از اصول زیر پیروی میکرد:
-
ضرورت ادامه جنگ دراز مدت.
-
اجرای عملیات محدود با هدف زنده نگه داشتن جنگ و فشار نظامی بر دشمن.
-
افزایش توان و سازمان رزم سپاه برای اجرای عملیات گستره.
-
طرح ریزی و اجرای عملیات گسترده به صورت مستقل.
سپاه در فاصله خرداد 1364 تا شهریور همان سال سلسله عملیات محدودی را انجام داد که آثار مثبتی بر جای نهاد. علاوه بر این، تلاش برای عملیات گسترده، با توجه به تجارب حاصله در عملیاتهای پیشین، به ویژه عملیات بدر، منجر به تعیین شرایطی به شرح زیر شد:
-
در اختیار داشتن حداقل 150 گردان نیرو (هدفهای ارزشمند در جنوب بدون 150 گردان قابل تصرف نبود).
-
بیش از یک میلیون گلوله توپ برای آتش پشتیبانی مناسب در یک عملیات گسترده.
-
سلاح ضد زره به اندازه کافی (حداقل سه هزار موشک تاو) برای اجرای یک عملیات گسترده
-
اجرای تک پشتیبانی در جزیره مینو.
-
شرکت مؤثر نیروهای هوایی ارتش برای پشتیبانی هوایی عملیات. [7] .
این وضعیت در حالی بود که طبق برآورد آنوتونی کردزمن کارشناس نظامی آمریکا، آمار تجهیزات اصلی نظامی ایران چنین بود:
تانک 1050 دستگاه
خودروی زرهی 1240 دستگاه
توپخانه سنگین 1000 قبضه
هواپیمای عملیاتی 95 فروند
هلی کوپتر 390 فروند[8] .
گفتنی است که حتی در صورت صحت این برآورد با توجه به مشکلاتی که در تهیه لوازم یدکی و مهمات وجود داشت، امکان استفادهی مناسب از تجهیزات موجود، به ویژه هواپیماهای جنگی مقدور نبود.
-
طراحی عملیات
» طرح مانور
» شناسایی جریان آب اروند رود
» آموزش عبور غواصان از رودخانه
» سازمان رزم
» مرحله بندی عملیات
» توسعه در عمق
-
طرح مانور
در طرح ریزی مانور عملیات والفجر 8 دو عامل بسیار مؤثر بودند:
-
تجارب عملیات بدر.
-
پیچیدگیها و ویژگیهای خاص این عملیات.
فرمانده سپاه پاسداران در جمع فرماندهان در این باره گفت: «در این عملیات بایستی کل تجارب جنگ به کار گرفته شود: جنگ شهری، جنگ در دشت، جنگ در آب و...»[1] .
در واقع عملیات فاو، در صحنه بروز تمام قابلیتهای نظامی، ابتکار عمل و خطرپذیری سپاه پاسداران برای پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی بود.
در طراحی مانور این عملیات مسائل مهمی وجود داشت که دربارهی آنها ساعتها بحث کارشناسی شد. اهم این مسائل عبارت بودند از:
-
برسی وضعیت جزر و مد آب در زمانهای مختلف و در نوبتهای متعدد و بررسی تأثیر عوامل مختلف از جمله: روز، شب، خورشید و ماه و ساعات مختلف شبانه روز در جزر و مد آب و سرعت آن.
-
بررسی تأثیر جزر و مد آب بر حرکت غواصان و قایقها.
-
هماهنگی عبور غواصان با جزر و مد و تاریکی مطلق هوا؛ سرمای شدید آب در فصل زمستان و حرکت غواصان در داخل آب در نیمههای شب.
-
بررسی چگونگی عبور غواصان از عرض بیش از یک کیلومتری اروند رود.
-
بررسی چگونگی خط شکن غواصان و سر پل گیری، پاک سازی خط اول و آماده سازی ساحل برای ورود نیروهای موج دوم با همت غواصان.
-
بررسی چگونگی هماهنگی حرکت نیروهای موج دوم (قایق سواران)با جریان جزر و مد آب و پر بودن نهرهای آب حاشیه اروند برای استفاده از قایقها.
-
بررسی چگونگی حرکت نیروهای موج دوم و نحوهی پیاده شدن آنها در ساحل دشمن و توسعه سر پل با تلاش آنها.
-
تصرف نقاط استراتژیک در ساحل دشمن، مانند اسکله چهار چراغ، بندر فاو، شهر فاو و پایگاههای موشکی.
-
تسلط بر سه جاده البحار، استراتژیک (فاو - بصره) و ام القصر که در آستانه شهر فاو به یکدیگر نزدیک میشوند.
-
گسترش میدان عملیات به سمت کارخانه نمک.
-
مقابله با حرکت دشمن از شمال (بصره) به جنوب منطقه (فاو).
-
تأمین جناحهای عملیات در سمت اروند رود و سمت خورعبدالله.
-
تشکیل خط پدافندی در شمال کارخانه نمک.
در طراحی عملیات برای اجرای عملیات در منطقه فاو، دو قرارگاه اصلی با مأموریتهای زیر در نظر گرفته شد:
الف) قرارگاه کربلا به فرماندهی احمد غلامپور که مسئولیت شکستن خط در محور اسکلهی چهار چراغ و شهر فاو، ادامهی عملیات روی جاده فاو - البحار و تأمین جناح راست عملیات را بر عهده داشت.
ب) قرارگاه نوح به فرماندهی حسین علایی که مسئولیت شکستن خط در سمت چپ قرارگاه کربلا و مقابل پایگاه موشکی عراق، ادامه عملیات روی جاده فاو - ام القصر و تأمین جناح چپ عملیات (سمت خور عبدالله) را عهده دار بود.
همچنین چهار قرارگاه فرعی با مأموریتهای جداگانه به شرح زیر تشکیل شدند:
-
قرارگاه یونس 1: تحت امر قرارگاه نوح بود با ناو تیپ کوثر مأموریت تصرف اسکلهی العمیه را بر عهده داشت.
-
قرارگاه یونس 2: قرارگاه عملیاتی نیروی دریایی ارتش و تحت امر قرارگاه خاتم الانبیا (ص) بود و مأموریت تصرف اسکلهی البکر را بر عهده داشت.
-
قرارگاه رعد: قرارگاه عملیاتی نیروی هوایی ارتش بود و مأموریت پشتیبانی هوایی را بر عهده داشت.
-
قرارگاه شهید سلیمان خاطره: قرارگاه عملیاتی هوانیروز ارتش بود و مأموریت تشکیل تیم آتش، تخلیه مجروح و هلی برن نیروها را بر عهده داشت.
علاوه بر این، دو قرارگاه عملیاتی مسئولیت عملیات پشتیبانی فریب را عهدهدار شدند تا از توجه دشمن به منطقه فاو جلوگیری کنند و حساسیت او را در مناطق دیگر برانگیزند:
-
قرارگاه قدس به فرماندهی عزیز جعفری که مسئولیت عملیات پشتیبانی نزدیک در منطقه ابوالخصیب (امالرصاص) را بر عهده داشت.
-
قرارگاه نجف به فرماندهی مصطفی ایزدی، با مسئولیت عملیات پشتیبانی دور در منطقه سلیمانیه.[2] .
شناسایی جریان آب اروند رود
برای شناسایی و درک حالتهای مختلف جریان آب اروند رود، که در قسمتهای مختلف رودخانه (ساحل خودی، ساحل دشمن، وسط رودخانه، سطح آب زیر آب) و در زمانهای مختلف، وضعیتی متفاوت دارد، ماهها کار و بررسی شد و اطلاعات موجود درباره تاریخچه این رودخانه و نیز اوضاع جوی منطقه خسرو آباد و فاو طی 20 سال گذشته که از ادارهی هواشناسی گرفته شد، بررسی گردید و اطلاعات کافی در این زمینه گرد آمد و جداول مورد نیاز از جریان جزر و مد رودخانه در حالات و زمانهای مختلف و نقاط مختلف تهیه شد و با تسلطی که در این زمینه به دست آمد برنامه ریزی و زمان بندی عبور غواصان خط شکن و قایقهای موج دوم، میسر شد.
آموزش عبور غواصان از رودخانه
برای آمادگی عبور غواصان از اروند رود آموزشها و تمرینهای زیادی انجام شد. این اقدام برگرفته از تجربهی عملیات بدر بود. عملیات والفجر 8 اوج خطرپذیری انقلابی نیروهای حزب اللهی و پیرو خط امام را به نمایش گذاشت. در این باره، یکی از نگرانیهای اصلی، تأثیر جریان آب بر حرکت غواصان و دور شدن آنها از هدف واگذار شده به آنها بود. ناخدا ملک زادگان، فرمانده نیروی دریایی ارتش در آن زمان، پس از شنیدن سخنان مسئولان امر دربارهی طرح عملیات، گفت:
«اظهارات نشان داده است که اگر غواص از یک نقطه بخواهد به نقطه روبه رو حرکت کند، بعضی وقتها پنج شش کیلومتر بالا و پایین میرود و این بستگی به جریان آب دارد. بنابراین، در ارزیابیای که لازم بود اینجا ارائه بشود، آن نیروهای خط شکن که بخواهند در طول (از شرق به غرب) رودخانه عبور کنند به نظر بنده به طور شناور و غواصی، امکان خیلی کمی است که موفق شوند.»[3] .
اظهارات ناخدا ملک زادگان با توجه به وضعیت جریان آب اروندرود صحیح بود، اما پیگیری و تلاش و تمرین نیروها و تسلط اطلاعاتی بر جریانهای مختلف آب اروند موجب غلبه بر این نگرانی شد. شش روز پس از اظهارات فرماندهی نیروی دریایی، در جلسهی مشترک قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) در اهواز در 23 دی 1364، احمد غلامپور، جانشین قرارگاه کربلا گفت:
«به هنگام شناسایی در حالت جزر و مد آب، نیرو به چپ و راست میرفت ولی با تجربه به این نتیجه رسیدهایم که هر کجا خواستیم، برویم.»[4] .
سازمان رزم
قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا (ص) هدایت و اجرای عملیات والفجر 8 را با دو قرارگاه عملیاتی کربلا و نوح بر عهده داشت. یگانهای تحت امر این دو قرارگاه به ترتیب زیر بودند:
الف) قرارگاه کربلا (محور شمالی):
-
لشکر 5 نصر
-
لشکر 7 ولی عصر (عج)
-
لشکر 8 نجف اشرف
-
لشکر 14 امام حسین (ع)
-
لشکر 17 علی بن ابیطالب (ع)
-
لشکر 25 کربلا
-
لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
-
لشکر 31 عاشورا
-
تیپ مستقل 15 امام حسن (ع)
-
تیپ مستقل 32 انصار الحسین (ع)
-
تیپ مستقل 44 قمر بنی هاشم (ع)
ب) قرارگاه نوح (محور جنوبی):
-
لشکر 19 فجر
-
لشکر 41 ثارالله (ع)
-
تیپ مستقل 33 المهدی (عج)
در مجموع 140 گردان نیروی رزمی و 16 گردان توپخانه برای اجرای عملیات سازمان دهی شده بود. [5] .
مرحله بندی عملیات
برای اطمینان کافی از دقت در عبور از رودخانه، چگونگی شکستن خط و گرفتن سر پل و کسب اطلاع از میزان هوشیاری دشمن و تدبیر مرحله بندی عملیات، نیاز به حضور در غرب اروند رود و شناخت بیشتر از واکنشهای دشمن بود. اما با استفاده از عکسهای هوایی و عکسهایی که با دوربینهای قوی از ساحل دشمن گرفته شد و نقشه اطلاعات به دست آمده از دیگر شناساییها، چهار مرحله برای اجرای عملیات در نظر گرفته شد:
1 - عبور از رودخانه، شکستن خط، گرفتن سر پل تصرف شده.
2 - تصرف شهر فاو، رسیدن به خور عبدالله و استقرار در مثلثی شمال شهر که از تقاطع سه جاده البحار، فاو - بصره و امالقصر به وجود آمده بود. همچنین، استقرار در پایگاه دوم موشکی در شمال غربی شهر فاو، میبایستی در مرحله دوم تحقق میپذیرفت. این نقطه برای داشتن جناح از دشمن، بسیار مهم تلقی میشد.
3 - پیشروی تا ابتدای کارخانهی نمک و تشکیل خط دفاعی به موازات این نقطه از ساحل تا خور عبدالله.
4 - رسیدن به زمین انتهای کارخانه نمک و کانال انتهای کارخانه واقع روی جاده امالقصر تا ساحل رودخانه.
مأموریت مرحله اول عملیات، به لشکرهای 7 ولی عصر (عج)، 5 نصر، 41 ثارالله (ع)، 31 عاشورا، 25 کربلا، 14 امام حسین (ع)، 19 فجر و تیپهای 44 قمر بنی هاشم (ع) و 33 المهدی (عج) واگذار شد. در مرحله دوم، لشکرهای 27 حضرت رسول (ص)، 17 علی بن ابیطالب (ع)، و در مرحله سوم، لشکرهای 8 نجف و 31 عاشورا برای تحقق طرح مانور میبایست وارد عمل میشدند. در مرحله چهارم نیز تمام یگانهای مورد نظر حضور داشتند. [6] .
توسعه در عمق
در عملیاتهای بزرگی که پس از فتح خرمشهر انجام شد، همواره میان عمق بخشیدن به عملیات و توان موجود از یک سو، و هماهنگی پیشروی با پشتیبانی عملیات از لحاظ مهندسی از سوی دیگر، تعارض وجود داشت. در طراحی این عملیات نیز توسعه در عمق و استمرار عملیات مورد توجه قرار گرفت.
فرمانده سپاه در جلسهای با حضور فرماندهان یگانهای سپاه گفت:
«ما باید روز اول و دوم حداکثر استفاده را بنماییم و همه (مهندسیها، زرهیها، لشکرها) هنر خود را به خرج بدهیم. اگر بخواهیم دست دست کنیم و حالا مطمئن شویم که خط شکسته یا نشکسته است، مانند سیل بندی (خط اول) عملیات بدر میشود که تا صبح فرماندهان منتظر وضعیت بودند. صبح دیدند که عراقیها کفشها را گذاشتهاند و فرار کردهاند و (پس از آن) رفتیم جلو. اینجا (فاو) وقتی که دشمن در دشت پراکنده شد، ما در روز میتوانیم بجنگیم.»[7] فرماندهی سپاه در جلسهی دیگری با اطمینانی که در مورد غافل گیری دشمن داشت، ضمن تأکید بر استمرار عملیات و عدم تأخیر در حرکتهای بعدی، گفت:
«اگر در آن طرف، دشمن آماده نبود و ما نیز (حتی) لودر و بلدوزرمان از آب عبور نکرده بود، ولی تانک در دست داشتیم، باید برویم تا مرحله چهارم.»[8] .
بدین ترتیب استمرار در تحقق هدفهای عملیات با گامهای بلند بسیار تأکید شد. علاوه بر این، مسائلی مانند آتش پر حجم ادوات و توپخانه، به کارگیری زرهی، مهندسی و مسئله عبور که جزء بغرنجترین مسائل عملیات به شمار میرفت، در طرح مانور به آنها پرداخته شد.
عملیات والفجر 8 (فتح فاو)
» اهداف و جایگاه عملیات والفجر 8 در استراتژی نظامی ایران
» دلائل انتخاب منطقه
» موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه فاو
» وضعیت دشمن
اهداف و جایگاه عملیات والفجر 8 در استراتژی نظامی ایران
هر چه جنگ ایران و عراق تداوم مییافت در مسیر تحقق استراتژی ایران پیچیدگی و دشواری بیشتری بروز میکرد. البته حفظ ابتکار عمل و اجرای عملیاتهای بزرگ که نقش تعیین کنندهای در موازنهی سیاسی - نظامی جنگ داشت، ضرورتی انکار ناپذیر برای کشور و انقلاب بود، دستیابی به برتری در موازنه نیز بستگی بسیار به عملیاتی داشت که طی آن تمام توان دشمن به رویارویی کشیده شده و منهدم شود در واقع، انهدام دشمن و تصرف زمینهای استراتژیک از هدفهای اساسی جنگ به شمار میرفت. از این رو، عملیات والفجر 8، برای تحقق استراتژی تنبیه متجاوز در بعد نظامی و به ویژه در بعد سیاسی اهمیت بسزایی داشت. مهمترین هدفهای سیاسی - نظامی این عملیات چنین بود: 1 - تصرف شهر فاو 2 - تسلط بر اروند رود 3 - تهدید بندر امالقصر 4 - هم مرزی با کویت. 5 - مسدود کردن راه ورود عراق به خلیج فارس. 6 - تأمین خورموسی و امکان تردد کشتیها به بندر امام خمینی. 7 - انهدام سکوهای پرتاب موشک عراق در منطقه فاو.
دلائل انتخاب منطقه
بحث و بررسی برای انتخاب منطقه فاو جهت اجرای عملیات گسترده از خرداد 1364 آغاز شد. علی شمخانی در جلسه قرارگاه خاتم الانبیا (ص) دربارهی ملاحظاتی که بایستی در اجرای عملیات در نظر گرفته میشد، گفت: «
-
ما مجبوریم عملیاتی را شروع کنیم که مبتنی بر توانمان باشد.
-
توان دشمن در آنجا محدودتر باشد.
-
براساس تجربه عملیات خیبر و بدر باشد.
-
بتوانیم مسئله آتش دشمن را که در عملیات بدر مسئله اساسی بود حل کنیم.» [1] .
بر راساس این ملاحظات مهمترین علت انتخاب منطقه فاو برای عملیات، نوع ویژگیهای زمین این منطقه بود، وجود آب در سه طرف منطقه عملیات و رویارویی با دشمن تنها در یک پیشانی جنگی و همچنین امکان اجرای آتش پر حجم توپخانه و ادوات از آبادان تا فاو شد. به علاوه، محدود بودن زمین که کمیت محدود و کیفیت بالا را هم دارا بود، در این انتخاب مؤثر بود. همچنین با توجه به اینکه دشمن در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران توانایی عبور از اروند رود را تصور نمیکرد و نیز، تجارب به دست آمده در عملیاتهای خیبر و بدر و ارزشمند بودن هدف از نظر سیاسی و نظامی، از جمله عوامل دیگری بودند که در انتخاب منطقه فاو برای عملیات مورد توجه قرار گرفتند.
موقعیت جغرافیایی و طبیعی منطقه فاو
منطقه فاو در جنوبیترین قسمت خاک عراق و در شمال خلیج فارس واقع شده است. رودخانه اروند در شرق، خور عبدالله در غرب و خلیج فارس در جنوب فاو قرار دارد. ساحل شرقی و غربی اروند رود را نخلستان پوشانده است و ساحل دو طرف با نهرهای متعددی به این رودخانه متصل میشوند. در سمت راست ایران، رودخانه بهمنشیر به موازات اروند رود، به خلیج فارس منتهی میشود. در شمال این منطقه، شهرهای آبادان و بصره قرار دارند که با جادهی خسروآباد در خاک ایران و جادههای البحار،فاو - بصره و امالقصر در خاک عراق، با فاو مرتبط هستند. همچنین، در این منطقه دریاچهی (کارخانه) نمک وجود داشت که سیل بندهای متعدد آن مهمترین عارضه به حساب میآمد. در این محل، به دلیل نمک زار بودن، زمین باتلاقی بوده و استفاده از ادوات زرهی به راحتی میسر نبود. زمینهای دیگر این منطقه نیز شوره زار است که بر اثر بارش باران به شدت لغزنده میشوند و تردد وسایل نقلیه را با مشکل مواجه میکند. در مجموع، منطقه والفجر8 ویژگیهایی داشت که با وجود ضعف تجهیزات و تسلیحات خودی، اجرای عملیاتی موفق در این منطقه دور از انتظار نبود.
وضعیت دشمن
با توجه به تجربه سالهای قبل، عراق در زمستان انتظار حمله رزمندگان جمهوری اسلامی را در جبهه جنوب داشت. ارتش عراق منطقه هورالهویزه را در صدر دیگر مناطق جبهه جنوب، برای این حمله پیش بینی میکرد. از دلایلی که عراق حملهی آتی ایران را در هور تصور میکرد سابقه اجرای عملیاتهای بدر و خیبر در سالهای 1362 و 1363 در این منطقه بود. همچنین تسلط کامل نداشتن دشمن بر این منطقه و در مقابل تسلط بیشتر ایران در آنجا، در نظر عراق بر احتمال این حمله از منطقه هور میافزود. علاوه بر این، حجم گسترده فعالیتهای مهندسی و نقل و انتقالات خودی در منطقه هور، دشمن را به این نتیجه رسانده بود که ایران از هور حمله خواهد کرد.
در منطقهی شرق اروند رود نیز ایران فعالیت مهندسی داشت، به خصوص از آذر ماه 1364 به بعد این اقدامات افزایش یافت و دشمن نیز از این اقدامات آگاهی داشت. اما چند عامل سبب شد که عراق به شرق اروند توجه لازم را نکند: 1 - منصرف شدن ایران از حمله به فاو در تابستان 2.1363 - گسترش فعالیت ایران در هورالهویزه، به ویژه روی پد خندق و جزایر مجنون. 3 - دشمن توانایی و تجهیزات ایران را برای عبور از اروندرود ناکافی میپنداشت. ضمن آن که با تحلیل و علم کلاسیک امکان حملهی ایران از اروندرود بعید مینمود.
با توجه به آنچه گفته شد، ارتش عراق به تقویت محور هورالهویزه پرداخت و به بمباران بی سابقه این منطقه اقدام کرد. در مجموع،فرماندهان عراقی، تک احتمالی رزمندگان اسلام را از محور فاو، فریب میدانستند و در حوزهی عملیاتی سپاه هفتم، به منطقه امالرصاص توجه بیشتری داشتند.
منطقهی عملیاتی فاو تحت مسئولیت سپاه هفتم ارتش عراق قرار داشت و پدافند این منطقه (از جنوب زیادیه تا رأس البیشه) به عهدهی لشکر 26 پیاده بود. این لشکر در مجموع با 6 تیپ پیاده، 2 تیپ پیاده ساحلی، 2 ناو تیپ و 5 گردان توپخانه از این منطقه پدافند میکرد.
با شروع عملیات، ارتش عراق 8 لشکر پیاده، 4 لشکر زرهی، 2 لشکر مکانیزه، لشکر دفاع ساحلی و لشکر گارد ریاست جمهوری را نیز وارد منطقه فاو کرد.
در مجموع، یگانهایی که قبل از عملیات والفجر 8 در این منطقه عملیاتی بودند و یگانهایی که در حین عملیات وارد منطقه فاو شدند، عبارتند از:
یگان پیاده شامل تیپهای 704 _ 703 _ 702 _ 603 _ 602 _ 502 _ 501 _ 442 _ 424 _ 421 _ 419 _ 414 _ 111 _ 110 _ 108 _ 104 _ 96 _ 95 _ 48 _ 47 _ 39 _ 32 _ 29 _ 22 _ 5 _ 2.
یگان پیاده ساحلی، شامل تیپهای 443 _ 441 _ 440.
یگان زرهی، شامل تیپهای 42 _ 34 _ 30 _ 26 _ 16 و گردانهای تانک 17 تموز، الرافدین، ذوالنورین و گردان 43 از لشکر 5.
یگان مکانیزه، شامل تیپهای 25 _ 24 _ 20 _ 15 _ 8.
نیروی مخصوص، شامل تیپهای 68 _ 66 _ 65.
گارد ریاست جمهوری، شامل تیپهای 1 مکانیزه، 2 کماندو، 3 نیروی مخصوص، 4 مکانیزه و 10 زرهی و یک گردان کماندویی.
نیروهای کماندو، شامل تیپهای کماندویی سپاههای 7 _ 6 _ 4 _ 3، تیپ 73 از لشکر 17، گردان حطین، گردان 5 از لشکر 26 و گردان کماندویی لشکر 15.
نیروهای جیش الشعبی، شامل شش قاطع جیش الشعبی تحت امر لشکر 26.[2] .
شرح عملیات
در ساعات 22:10 تاریخ 20 / 11 / 1364 فرمانده کل سپاه با قرائت رمز عملیات دستور حمله را صادر کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه. یا فاطمه الزهرا،یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا.
یگانهای نیروی زمینی سپاه پاسداران با پشتیبانی آتش طرح ریزی شده و شلیک هزاران گلوله، در محورهای تعیین شده حمله خود را آغاز و مبادرت به شکستن خط دشمن کردند.
با توجه به احتمالاتی که در زمینه هوشیاری دشمن مطرح بود، شکستن خط، پاک سازی و گرفتن سر پل مناسب، نقشی اساسی در تضمین موفقیت عملیات داشت. غواصان میبایستی معابر را باز میکردند تا نیروهای قایق سوار بتوانند از این معابر وارد ساحل دشمن شوند و تا روشنایی صبح منطقه را برای استحکام سر پل پاک سازی کنند.
واکنش قوای دشمن در لحظات اولیهی عملیات و در رویارویی با موجهای گستردهی نیرو که سراسر خط دشمن را هدف تهاجم قرار داده بودند، از غیر منتظره بودن این حمله حکایت میکرد، چنانکه یکی از فرماندهان یگانهای درگیر دشمن در گزارشی به رده بالاتر خود وضعیت اولیه را چنین اعلام میکند:
«دشمن (ایران) مانند سیل با قایق نیرو پیاده و باز میگردد، اگر چارهای نکنید احتمالا میروند امالقصر را هم بگیرند، وضعیت ما بسیار بد است.»
دشمن در همان لحظات اولیه شروع عملیات به دلیل گستردگی محورهای هجوم و همچنین اجرای تک پشتیبانی (فریب) در محور امالرصاص، احساس خطر میکرد. در این میان صدام به منظور آرام کردن وضعیت و کاستن از هراس نیروهای عراقی، در پاسخ گزارش یاد شده میگوید:
«مقاوم باشید، سه لشکر زرهی میفرستیم و ایرانیها را شکست میدهیم»[1] .
گسترش وضعیت و تأمین هدفهای عملیات در همان شب اول چنان غیر منتظره بود که یگانهایی که برای تأمین هدفهای مراحل بعدی عملیات قرار بود در صبح یا شب دوم عملیات وارد عمل شوند، در ساعات 24 وارد منطقه شدند تا به سمت اهداف خود حرکت نمایند.
پس از پاک سازی خط اول، در ادامه کار دو مسئله عمده در پیش روی رزمندگان قرار داشت: دور زدن و محاصره شهر فاو و حضور در محور ساحلی واقع در جناح شمالی.
حضور در دو محور یاد شده، نقش مؤثری در مقابله با پاتکهای دشمن و نیز تثبیت و تأمین سر پل اولیه داشت. لذا دو لشکر پر توان و قدرتمند سپاه که مأموریت دستیابی به اهداف فوق را داشتند، برای پاک سازی و الحاق خط اول، تلاش خود را شروع کردند. بدین ترتیب قبل از روشن شدن هوا و پس از در هم شکستن مقاومتهای ضعیف قوای دشمن، یگان مأمور تصرف شهر فاو، با حضور دروازه شهر به محاصرهی آن پرداخت.
در شهر فاو نیز یکی دیگر از یگانها با طی کردن مسافتی طولانی در عمق، ناباورانه خود را به خور عبدالله رساند طوری که این امر به محاصرهی شهر فاو از شمال و جنوب انجامید.
در چند نقطه از محور شمالی شهر فاو دو یگان عمل کننده به دلیل رویارویی با دشمن و همچنین مشکلات عبور از اروند، پیشروی دچار کندی شدند، ولی منتهی الیه محور ساحلی که کلید حفظ منطقه تصرف شده بود، با همت و خیز بلند رزمندگان به تصرف درآمد. همچنین ورود یگان بعدی به منطقه درگیری - که مأموریت تصرف خط کارخانه را به عهده داشت - موجب پیوستگی و تأمین اولین خطر پدافندی گردید.
هنگام طراحی عملیات پیش بینی میشد در صبح اولین روز عملیات، مناطقی که جبهه خودی را تهدید خواهد کرد، عمدتا محورهای ساحلی و جاده استراتژیک فاو - بصره باشد. بدین ترتیب با حضور در دو محور یاد شده، عملا اطمینان خاطر لازم حاصل شد.
>پاک سازی و الحاق
>غفلت و بی تحرکی دشمن در شب و روز اول
>نخستین پاتک دشمن در محور ساحلی
>شروع تلاشهای اساسی دشمن
>درگیری با لشکر گارد
>جنگ هوایی
>تغییر تاکتیک دشمن
>آخرین تلاشهای دشمن
>آخرین عملیات رزمندگان و تثبیت خط دفاعی
پاک سازی و الحاق
پاک سازی جنوب شهر فاو و جمع آوری باقی ماندهی نیروهای پراکنده و غیر منسجم دشمن - که در منطقه به صورت سرگردان بودند و گاهی به اقدامات ایذایی دست میزدند - دنبال میشد. با حضور پر قدرت رزمندگان پس از محاصرهی شهر فاو در محور ساحلی و نیز دستیابی به خور عبدالله در جنوب فاو، پاک سازی عناصر باقی مانده دشمن در رأس البیشه - که بعضا با مقاومتهای پراکندهی خود مشکلاتی را ایجاد میکردند - آغاز شد. رزمندگان ابتدا با هجوم به تیربار دشمن در مقدم رأس البیشه آن را خاموش کردند، سپس نخلستان شمال و جنوب شهر فاو را پاک سازی کردند. در نتیجه این تلاشها، یگان مأمور به تصرف شهر فاو، پس از رفع موانع موجود و مقابله با مقاومتهای پراکنده افراد دشمن، با انهدام مقر تیپ 111 ارتش عراق و اسیر کردن فرماندهی آن شهر فاو را کاملا پاک سازی کرد. هم زمان با پاک سازی شهر و دیگر نقاط منطقه عملیات، چندین یگان برای ادامهی عملیات و تأمین اهداف مشخص شده حرکت خود را از مقابل شهر فاو آغاز کردند و قبل از تاریک شدن هوا ضمن انهدام قوای دشمن تا دومین پایگاه موشکی پیشروی کردند. در نتیجه تا پایان روز اول رزمندگان موفق به تصرف شهر فاو، پاک سازی کامل منطقه و حضور در شمال شهر فاو (محور ساحلی) شدند و بدین ترتیب مراحل اول و دوم عملیات اجرا شد و اهداف تعیین شده برای این دو مرحله با موفقیت تأمین گردید.
غفلت و بی تحرکی دشمن در شب و روز اول
به دلیل رعایت اصل غافلگیری و تلاش فراوانی که در مدت چند ماههی آماده سازی و شناسایی منطقه فاو برای جلوگیری از هشیاری دشمن انجام گرفت و همچنین اجرای عملیات فریب در محور امالرصاص و...، در شب و روز اول عملیات، از دشمن اقدام اساسی مشاهده نشد و جز در چند محور از جمله رأس البیشه و مقر تیپ 111، قوای دشمن تحرک مهمی نداشتند. همچنین نیروهای نیروهای مستقر در منطقه دشمن که در حد فاصل یگانهای خودی باقی مانده و یا رزمندگان آنها را پشت سر گذاشته بودند، مقاومتهای پراکندهای میکردند و نیروهای باقی مانده در اطراف پایگاه موشکی و در محور ساحلی و یگانهای احتیاط دشمن نیز تظاهر به پاتک یا اقدام به ضد حملههای محدود کردند که تأثیر مهمی در پیشروی رزمندگان نداشت.
در روز اول عملیات به دلیل وضعیت آشفته و در هم ریختهی دشمن و بی خبری بسیاری از نیروهای عراقی از اجرای عملیات و منطقه آن نیروهایی که از مرخصی باز میگشتند و یا واحدهایی که مسئولیت لجستیکی و پشتیبانی را عهده دار بودند، بدون اطلاع از حضور رزمندگان اسلام در فاو، وارد منطقهی عملیاتی میشدند و همین امر تلفات زیادی را به دشمن وارد کرد.
نیروی هوایی عراق نیز در روز اول عملیات فعالیت چشمگیری نداشت و تنها چندین بار عقبهی نیروهای خودی در شرق اروندرود و نیز ساحل دو طرف رودخانه هدف بمباران هواپیماهای دشمن قرار گرفت که تأثیر مهمی در روند عملیات به جا نگذاشت.
نخستین پاتک دشمن در محور ساحلی
محور ساحلی اروندرود که جناح راست قوای خودی را تشکیل میداد، مهمترین محور عملیات بود که دشمن با درک این اهمیت، همان طور که پیش بینی میشد پس از 36 ساعت از آغاز عملیات نخستین پاتک خود را در این محور اجرا کرد. ارتش عراق لشکر 5 خود را به سرعت وارد منطقه نمود. نیروهای این لشکر پس از رسیدن به نزدیکی کارخانه نمک، آرایش گرفته، پاتک خود را به محور ساحلی شروع کردند و در مدت کوتاهی دو هجوم شدید کردند. نبردی سخت در گرفت و در نقاطی به نبرد تن به تن کشیده شد اما رزمندگان با مقاومت جانانه خود دشمن را متوقف کردند. نیروهای خودی پس از آن برای ایجاد خطوط دفاعی مستحکم، با استفاده از وسایل مهندسی (لودر، بلدوزر و...) که تا روز دوم به منطقه عملیات منتقل شده بود، خاکریزهای کوتاه و محدودی ایجاد کردند.
با توجه به اهمیت محور ساحلی، قوای دشمن در روز بعد هجوم شدیدی را در محور ساحلی آغاز کردند، لیکن سرعت در انتقال و عبور دستگاههای مهندسی و ایجاد خطوط دفاعی مطمئن و کمک سایر یگانها، تلاش دشمن را ناکام کرد. این محور با همت رزمندگان پس از چند روز نفوذ ناپذیر شد و دشمن نیز از پیشروی در آن ناامید گردید.
شروع تلاشهای اساسی دشمن
تا روز سوم عملیات، دشمن تنها با نیروهای لشکر 5 و باقی ماندهی نیروهای موجود در منطقه، به مقابله با رزمندگان میپرداخت. در این چند روز رژیم عراق تصور میکرد منطقه اصلی عملیات "هور الهویزه" است و درک صحیح و دقیقی از عملیات خودی نداشت. علاوه بر این، از هم پاشیدگی یگانهای موجود ارتش عراق در منطقه فاو و نیز اجرای تک پشتیبانی (فریب) در محور "امالرصاص" - که به دلیل نزدیکی این محور به بصره، از دید فرماندهی دشمن این شهر در معرض تهدید بود - و همچنین با توجه به احتمال بسته شدن عقبهی یگانهایی که به سمت فاو و رأس البیشه اعزام میشدند، دشمن را سردرگم کرده بود. به هر صورت، دشمن قسمتی از تلاش خود را صرف مقابله با تک خودی در محور امالرصاص کرد تا اینکه سر انجام پس از سه روز، دریافت که منطقه فاو، منطقه عملیاتی اصلی رزمندگان است و پس از آن بود که به صورت جدی وارد میدان نبرد فاو گردید.
همین تأخیر دشمن در درک منطقه عملیات اصلی، امکان واکنش سریع را از او گرفت و زمینهی گسترش سر پل و حفظ تحکیم مواضع به دست آمده را برای یگانهای خودی فراهم کرد. پس از ناکامی تلاشهای اولیهی ارتش عراق، که عمدتا با لشکر 5 انجام شد، قرارگاه تاکتیکی ستاد مشترک ارتش عراق در شهر ناصریه به فرمانده لشکر گارد ریاست جمهوری عراق دستور داد که به سرعت و با تمام امکانات برای سد کردن حمله رزمندگان و باز پس گیری مناطق تصرف شده، تحت امر سپاه هفتم وارد عمل شود. بر این اساس و به دنبال تصمیم گیری عجولانهی ستاد عملیات جنوب عراق، تیپهای 3 و 4 نیروی مخصوص گارد جمهوری وارد عمل شدند. دو تیپ مذکور با آرایش در دو طرف و در امتداد جاده استراتژیک فاو - بصره، به سمت شهر فاو حرکت کردند. قبل از آغاز درگیری، نیروهای خودی به دلیل تسلط دید و تیر بر عقربههای دشمن و آرایش مناسب توپخانهها، آتش پر حجم و سنگینی را روی نیروهای گارد اجرا کردند که بر اثر آن 30 % آنها به هلاکت رسیدند.
ضمنا هم زمان به گردان کماندویی تیپ 10 زرهی (از یگانهای نیروی مخصوص ارتش عراق) نیز دستور داده شد نیروهای خود را تا سه راهی کارخانه نمک - جادهی امالقصر گسترش دهد تا از دور خوردن تیپهای 3 و 4 لشکر گارد جلوگیری شود.
نیروهای لشکر گارد جمهوری پس از ورود به منطقه، شب را در پناه تانکها و خاک ریزهای پراکنده، که به عنوان سنگر تانک مورد استفاده قرار گرفت،به سر بردند تا با آغاز روشنایی هوا، حمله اساسی خود را شروع کنند.
گفتنی است که نیروهای خودی در فرصت سه روزهای که تا استقرار نیروهای لشکر گارد داشتند، توانستند پایگاههای اول و دوم موشکی دشمن را در شمال شهر فاو تصرف کنند و تا ضلع جنوبی کارخانه نمک پیشروی کنند و پس از آن با گسترش شرقی - غربی به سمت جادهی استراتژیک ، روی جادهی شنی تا کنار سه راهی کارخانه نمک، مستقر شوند.
درگیری با لشکر گارد
نیروهای خودی پس از درک موقعیت و نحوهی گسترش قوای لشکر گارد، حملهی شبانهای را از سه محور طراحی کردند:
1 - جادهی البحار به سه راهی کارخانه نمک.
2 - از جاده شنی به پشت دشمن.
3 - از مقابل، روی جادهی استراتژیک فاو - بصره و اطراف آن.
براساس این طرح، رزمندگان در تاریکی شب، هنگامی که نیروهای لشکر گارد در حال استراحت بودند آرایش مناسبی گرفتند و با غافل گیری به دشمن یورش بردند و به طور همه جانبه لشکر گارد را هدف تهاجم قرار دادند.
این حمله، که همراه با اجرای انبوه آتش توپخانه، ادوات و سلاحهای سبک انجام گرفت، برای قوای دشمن کاملا غیره منتظره بود لذا عرصهی نبرد، به گونهای بر آنها تنگ شده بود که قادر به کوچکترین حرکت نبودند.
صبح روز 24 / 11 / 64، ساعت 5:30، در حالی که هنوز هوا به طور کامل روشن نشده بود، دشمن برای عقب زدن نیروهای خودی و به منظور پشتیبانی از لشکر گارد، اقدام به حمله شیمیایی کرد، لیکن بمبهای شیمیایی در میان دو تیپ از لشکر گارد جمهوری فرود آمد و به 70 % از این نیروها آسیب رساند. به طوری که بسیاری از آنان بینایی خود را از دست دادند. پس از این واقعه، نیروهای گارد سخت وحشت زده شده، مرتب در خواست کمک میکردند. با تلاش پیگیر فرماندهی لشکر گارد، تیپ 443 برای کمک به منطقه درگیری اعزام شد، لیکن در همان آغاز ورود هدف حمله قوای اسلام قرار گرفت و پس از انهدام یک گردان از آنها، بقیه پا به فرار گذاشتند. گذشته از این، با پیشروی رزمندگان اسلام تا کارخانه نمک و تصرف مقر لشکر 26 ارتش عراق در محوطه کارخانه نمک، فرماندهی سپاه هفتم که وحشت زده شده بود منطقه را ترک کرد. در این بین نیروهایی که در محاصره قرار داشتند، سعی زیادی میکردند که از معرکه بگریزند، لیکن تدبیر مناسب فرماندهان سپاه و نیز آتش پر حجم و قدرتمند توپخانه، امان دشمن را بریده بود. فرماندهی نیروهای محاصره شده، در گزارشی به فرماندهی رده بالاتر، چنین اعلام میکند:
«درگیری بسیار شدید است و نیروها در محل خود مقاومت میکنند! نیروهای مهندسی که قرار بوده امشب سنگرسازی گردانها را حل نمایند؛اکثرشان فرار کردند، گردانها وضع بسیار بدی میگذرانند. ما از تمام جهات و از چهار طرف در محاصرهی دشمن قرار گرفتهایم. احتیاج به یک تیپ زرهی داریم که راه باز شود. لازم است این تدبیر سریع انجام گیرد. به فرماندهی لشکر 26 بگویید یک گردان مکانیزه و توپخانه بفرستد که ما را پشتیبانی کنند. باید از جاده ساحلی (جاده فاو - البحار) نیروی کمکی برای تیپ 3 و 4 بفرستید، هر چند گران تمام شود.»[2] .
فرمانده این تیپ در گزارش دیگری نیز چنین میگوید:
«وضعیت ما بسیار بد و سخت میباشد. آتش توپخانه روی ما مؤثر است و تلفات افزونتر میشود. فعلا در مواضع خود مقاومت میکنیم ولی به داد ما برسید.»
پس از بسته شدن راههای کمک و به نیروهای در حال محاصره و ناامیدی فرماندهان دشمن از امکان اعزام نیروی کمکی، فرمانده لشکر گارد به فرماندهان تیپ 3 و 4، به عنوان آخرین راه حل، "جنگ و گریز" و فرار را توصیه میکند:
«شما با جنگ و گریز بیایید بیرون، چون خبر محاصره به بغداد رفته است. شما اگر میتوانید آبروی لشکرتان را بخرید و بیایید عقب، ما کاری نمیتوانیم بکنیم.»[3] .
پس از ابلاغ این دستور، باقی ماندهی نیروهای دشمن با ناامیدی، دست به تکاپو زدند و پس از ساعاتی جنگ و گریز، حدود ساعت 2 بعد از ظهر، تنها تعداد اندکی از نیروهای لشکر گارد ریاست جمهوری صدام توانستند از مهلکه جان سالم بدر برند و اکثریت این نیروی ویژه به هلاکت رسیدند.
جنگ هوایی
با ورود لشکر گارد به منطقه فاو، از بعد از ظهر روز سوم، عملیات گستردهی هوایی دشمن آغاز شد. حاکمان بغداد برای جبران عقب ماندگی در "نبرد زمینی" و نیز جلوگیری از پیشروی رزمندگان اسلام، به حملات هوایی پی در پی دست زدند. حملات هوایی دشمن در روز چهارم، گستردهتر شد و شدت یافت و نیروی هوایی عراق با تمام توان وارد عمل شد و علاوه بر بمباران وسیع به بمباران شیمیایی و بمباران پلهای جزیره آبادان پرداخت.
در این میان با تلاش یگانهای ضد هوایی، در 8 روز جنگ شدید هوایی، روزانه 3 تا 4 هواپیمای دشمن سر نگون شد. پیدایش چنین وضعیتی، رعب زیادی را در خلبانان عراقی ایجاد کرد به گونهای که وقتی وارد آسمان منطقه میشدند، بعضا تنها در صدد ریختن بمبها در بیابان و فرار از تیررس گلولههای سلاحهای ضد هوایی و موشکهای زمین به هوا بودند. ترس از آتش ضد هوایی چنان افزایش یافته بود که یک بار پس از اصابت موشک خودی به یک هواپیمای دشمن، خلبان هواپیمای دیگر، به تصور اینکه هدف قرار خواهد گرفت، هواپیما را رها کرده، به بیرون پرید.
در مجموع هر چند تهاجمات وسیع هوایی دشمن آسیبهایی به یگانها و تأسیسات خودی وارد کرد، اما نتوانست خللی در مقاومت نیروهای خودی وارد کند یا تدارک رزمندگان را مسدود نماید؛ به ویژه اینکه تدابیر یگانهای مهندسی جهاد سازندگی در زمینه احداث پل روی بهمنشیر، امیدواری دشمن برای بستن عقبههای خودی را تبدیل به یأس کرد و بدین وسیله گام مهمی در تثبیت منطقه، برداشته شد.
طی پنج روز اول عملیات رزمندگان حملات خود را در محور میانی (جاده استراتژیک)، محور امالقصر و کارخانه نمک، تشدید کردند و توانستند نیمی از کارخانه نمک را تصرف کنند و روی جاده امالقصر نیز خطی موازی کارخانه نمک تشکیل دهند. همچنین در محور میانی، که برای دشمن اهمیت بسیاری داشت، رزمندگان طی چند شب درگیری متوالی، خطوط دشمن را در هم شکستند و در شب هشتم خود را به سه راهی کارخانه نمک رساندند و با احداث چند رده خاک ریز بلند و آرایش مناسب ضد زره در پشت آن مستقر شدند.
از روز هشتم به بعد و پس از اینکه قوای خودی خط پدافندی مناسبی تشکیل دادند، دشمن که خود را به طور کامل بازیافته بود، پاتکهای خود را مجددا آغاز کرد. نیروهای دشمن ابتدا از جاده فاو - البحار وارد عمل شدند که با مقاومت و مقابلهی نیروهای خودی، منهدم شدند و عقب نشینی کردند. سپس در جاده استراتژیک، فشار حملات خود را روی سه راهی کارخانه نمک متمرکز کردند، لیکن بر اثر اجرای آتش شدید خمپاره و توپخانه، تلفات زیادی را متحمل شدند و با به جا گذاشتن کشتهها و مجروحان بسیار، عقب برگشتند.
گفتنی است که در جریان حملات دشمن در محورهای ساحلی و میانی، آتش توپخانه خودی نقش ویژهای در انهدام و عقب زدن نیروهای دشمن داشت. شدت آتش خودی روی دشمن، به حدی بود که تاب و توان مقاومت را از آنها سلب کرده بود و نیروهای عراقی که در طول 5 سال جنگ کمتر با چنین آتشی مواجه شده بودند، روحیه خود را باخته بودند.
در روز یازدهم عملیات برای تکمیل خط پدافندی و تثبیت آن، در جلو محور ساحلی و محور میانی، آب انداخته شد و بدین وسیله، دشمن از تلاش مجدد در این محورها بازماند.
تغییر تاکتیک دشمن
مقابله سرسختانه رزمندگان در محور ساحلی و محور میانی (جاده استراتژیک)، امکان پیشروی را به نیروهای دشمن نداد و تلفات بسیار سنگینی به آنها تحمیل کرد به گونهای که این وضعیت به تغییر تاکتیک دشمن در "رزم" و "محور عملیات" انجامید. ارتش عراق در تدبیر جدید خود محور کارخانه نمک و محور امالقصر را برای حمله برگزید و نیروی پیاده را جایگزین نیروی زرهی کرد.
اولین تلاش دشمن در محور امالقصر با درایت و مقاومت رزمندگان در هم شکسته شد. تهاجم بعدی عراقیها به داخل کارخانه نمک صورت گرفت که به دلیل عدم حضور جدی نیروهای خودی، یکی از مربعیهای داخل کارخانه به تصرف دشمن در آمد که بلافاصله با تقویت این محور تلفاتی بر دشمن وارد شد و حرکت آنها متوقف گردید. دشمن در این محور برای هر 400 متر یک تیپ قرار داده بود و در هر حمله از چند تیپ استفاده میکرد، که هر کدام پس از آسیب دیدن و تحمل تلفات عقب نشینی میکردند.
در مقابله با پاتکهای دشمن در محور امالقصر و محدودهی کارخانه نمک، جنگندههای نیروی هوایی و هلی کوپترهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش مؤثری ایفا کردند. و با بمباران عقبههای دشمن در دو محور جاده دوم و جاده سوم و شکار تانکهای آنان، تلفات سنگینی را به دشمن تحمیل کردند.
آخرین تلاشهای دشمن
تا نیمه اسفند 1364 ارتش عراق تلاشهای پی در پی و پاتکهای مداوم خود را در محورهای مختلف منطقه عملیات به آزمایش گذاشت، لیکن جز نفوذ در یکی از مربعیهای کارخانه نمک موفقیت دیگری به دست نیاورد که مربعی هم در عملیاتی پس گرفته شد. از این پس دشمن تقریبا ناامید شد و به مرور از فشارهای سنگین خود کاست و تلاشهای خود را سه محور خلاصه کرد:
1 - ادامه پاتک در محور کارخانه نمک و جاده امالقصر.
2 - گسترش عقبهها و احداث جاده و مواضع جدید توپخانه، ایجاد استحکامات و دیگر فعالیتهای مهندسی.
3 - طراحی استراتژی دفاع متحرک.
در این دوره نیروهای خودی با اجرای آتش توپخانه و ادوات و فعالیتهای تبلیغاتی نقشی بازدارنده، مضمحل کننده و فرساینده روی نیروهای عراقی ایفا میکردند. رژیم عراق نیز برای حل بحرانهای ناشی از فتح فاو و ضایعات وارد شده به ارتش عراق مکررا تبلیغ میکرد که به زودی فاو را پس خواهد گرفت. با نزدیک شدن هفتم نیسان (سالروز تولد صدام و تشکیل حزب بعث) که برابر 17 فروردین 1365 بود، تبلیغات دشمن جدیتر شد و این روز را موعد باز پس گیری فاو اعلام کرد.
سرانجام، سیزده روز قبل از هفتم نیسان، در بامداد 4 / 1 / 65 نیروهای دشمن تهاجم خود را از دو محور آغاز کردند، اما در هر دو محور شکست خوردند و تحرکات بعدی آنها نیز عقیم ماند. به رغم تبلیغات گسترده رژیم عراق، در هفتم نیسان نیز تحرکی از دشمن مشاهده نشد.
پس از چند روز ارتش عراق حمله گستردهای را در دو محور آغاز کرد که با ایستادگی رزمندگان، این حمله عراق نیز به شکست انجامید و از مهاجمان در یک محور حدود 4000 کشته یا زخمی به جای ماند و در محور دیگر نیز بسیاری از عراقیها در میان باتلاقها و میدانهای مین کشته و تعدادی اسیر شدند. این آخرین حمله عراق در منطقه عملیاتی والفجر 8 بود و پس از آن اقدامات مهندسی ارتش عراق برای استحکام و تثبیت خطوط پدافندی افزایش یافت.
آخرین عملیات رزمندگان و تثبیت خط دفاعی
با توجه به اهمیت منطقه فاو برای دشمن و تلاشهای پیگرد و فشارهای پی در پی ارتش عراق برای پس گرفتن این منطقه، ناامید کردن عراق امری ضروری بود. لذا دو طرح اساسی در دستور کار قرار گرفت:
1 - تثبیت منطقه با اقدامات مهندسی، ایجاد مواضع استحکامات، احداث کانال و پل.
2 - ترمیم خط خودی با از میان برداشتن رخنههای دشمن در کارخانه نمک، جاده شنی و...
با تلاش طاقت فرسای واحدهای مهندسی جهاد سازندگی و یگانهای مهندسی سپاه کانالی سراسری از اروندرود تا خور عبدالله احداث گردید و با پمپاژ آب از اروندرود در آن و همچنین احداث دژ و خاک ریزهای متعدد و دیگر استحکامات، خط پدافندی مطمئنی ایجاد گردید.
از سوی دیگر، رزمندگان با اجرای عملیاتی در تاریخ 8 / 2 / 65 رخنههای موجود را پاک سازی و خط پدافندی را ترمیم کردند که در جریان آن 6 تیپ ارتش عراق حدود 80 درصد منهدم شدند. این آخرین حملهی خودی در این منطقه و آخرین روز درگیری جنگ 78 روزه در منطقه فاو بود.
نتایج عملیات
در عملیات والفجر 8، دو هدف تأثیر گذار در موازنه جنگ، یعنی تصرف منطقهای استراتژیک و انهدام قوای دشمن، در حد بالایی به نفع جمهوری اسلامی ایران تحقق یافت. این عملیات آثار و نتایج مهمی در پی داشت زیرا برای نخستین بار پس از فتح خرمشهر، منطقه مورد تهاجم در یک عملیات بزرگ، پس از تصرف تثبیت شده بود. این موضوع به منزله ناتوانی دفاعی عراق و متقابلا توانمندی نیروهای خودی برای تهاجم و پدافندی ارزیابی میشد.
توانایی و قابلیت سپاه در طراحی و اجرای عملیاتی گسترده در این ابعاد به صورت مستقل، شگفت انگیز بود و برای بسیاری از کارشناسان باور کردنی نبود. در واقع با فتح فاو و ظهور توانایی سپاه در طرح ریزی، فرماندهی، اجرا و پشتیبانی و پدافند فعال به مدت 78 روز، حیات جدید سپاه آغاز شد. همچنین قدرت فرماندهی سپاه برای کنترل هوایی و هوانیروز در این عملیات آشکار شد. ضمن اینکه اعتماد به نفس برای کسب پیروزی که پیش از این مورد تردید قرار گرفته بود، مجدداً حاصل شد.
نتایج حاصل از فتح فاو به تثبیت قرارداد 1975 الجزایر انجامید. با تکیه بر این منطقه تصرف شده امکان ادامهی جنگ و بعدها رویاروی با امریکا در خلیج فارس نیز فراهم شد.
در مجموع عملیات والفجر 8 در ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی نتایج گستردهای داشت که به طور خلاصه چنین است:
1 - آزاد سازی و تصرف 940 کیلومتر مربع شامل: سرزمین خودی در اروندرود: 30 کیلومتر مربع، ساحل خلیج فارس در خور عبدالله: 60 کیلومتر مربع، منطقه آبی آزاد شده و تصرف شد در خلیج فارس: 600 کیلومتر مربع، خشکی تصرف شده از دشمن 250 کیلومتر مربع.
2 - آزاد سازی شهر فاو و روستاهای حومه آن و تصرف تأسیسات نفتی و پتروشیمی و اسکلههای بارگیری آن.
3 - قطع ارتباط عراق با آبهای آزاد جهان.
4 - تصرف سه پایگاه موشکی زمین به دریا و پایگاه نیروی دریایی عراق در قشله.
5 - تسلط بر خور عبدالله و تصرف قسمت متعلق به عراق و آزاد شدن تردد در اروندرود از شمال خور معامر تا دهانه فاو.
6 - امنیت در شمال خلیج فارس و امکان تردد کشتیها به بندر امام خمینی.
7 - نزدیک شدن به شهر بندری امالقصر و تهدید آن.
8 - محاصره اسکلههای البکر و العمیه.
9 - هم مرز شدن با کویت.
علاوه بر این در این عملیات، بیش از 50000 تن از نیروهای دشمن کشته یا زخمی شدند که در میان آنها یک فرمانده لشکر، پنج فرمانده تیپ، شمار زیادی افسر ارشد و جزء مشاهده میشدند. همچنین، 2105 تن از افراد دشمن اسیر شدند که در میان آنها چندین سرهنگ ستاد، سرهنگ دوم، سرگرد، افسر جزء خلبان هواپیما و هلی کوپتر و درجه دار وجود داشتند.
از تجهیزات دشمن مقداری به شرح زیر منهدم یا به غنیمت گرفته شد [1] .
خسارات دشمن در عملیات والفجر 8
انهدامی: 39 هواپیما، غنیمتی: -
انهدامی: 5 هلی کوپتر، غنیمتی: -
انهدامی: 300 تانک، غنیمتی: 50 تانک
انهدامی: 240 نفربر زرهی، غنیمتی: 45 نفربر
انهدامی: 5 دستگاه مهندسی، غنیمتی: 30 دستگاه مهندسی
انهدامی: 250 خودرو، غنیمتی: 180 خودرو
انهدامی: 150 توپ صحرایی، غنیمتی: 20 توپ صحرایی
انهدامی: 55 توپ ضد هوایی، غنیمتی: 120 توپ ضد هوایی
انهدامی: 2 ناوچه موشک انداز، غنیمتی، 3 رادار موشکی
در ضمن، مقدار زیادی وسایل مخابراتی، سلاحهای سبک و رادارهای مختلف در میان وسایل انهدامی دشمن و غنائم به دست آمده وجود داشت.
در این عملیات، یگانهای ارتش عراق بیش از عملیاتهای دیگر متحمل خسارت و آسیب شدند. در مجموع، 10 تیپ پیاده، کماندویی و نیروی مخصوص، 2 تیپ زرهی، 4 گردان ضد هوایی، 10 گردان جیش الشعبی و 5 گردان توپخانه دشمن به طور 100 درصد منهدم شدند. علاوه بر این، 33 تیپ پیاده، کماندو و نیروی مخصوص و 8 تیپ زرهی و مکانیزهی عراق نیز بیش از 60 درصد منهدم شدند که برای بازسازی و تجدید سازمان از منطقه عملیاتی خارج گردیدند. همچنین نزدیک به 10 لشکر و 5 تیپ کماندو، زرهی و مکانیزه دشمن 30 درصد آسیب دیدند که دشمن به دلیل کمبود نیرو آنها را در منطقهی عملیاتی نگه داشت تا پس از تجدید سازمان یگانهای آسیب و جایگزینی آنها، این نیروها نیز به عقب منتقل شوند.
مهمترین ویژگیهای عملیات والفجر 8
» غافلگیری و فریب
» موقعیت زمین
» آتش
» دفاع ضد هوایی
» عبور غواصان از اروند و شکستن خط دشمن
» وحدت فرماندهی
غافلگیری و فریب
فرماندهان سپاه که بیش از این ارتش عراق را در هور الهویزه (عملیات خیبر) غافل گیر کرده بودند، در زمان آماده سازی و اجرای عملیات والفجر 8 نیز با تدابیر دقیقتر و پیچیدگی بیشتر و بهره گیری از عامل فریب، موفق شدند نظر عراق را متوجه منطقه هور نمایند. غافل گیری دشمن در عملیات والفجر 8 به حدی بود که تا دو روز پس از عملیات، ارتش عراق تصور نمیکرد حمله بزرگ سال 1364 ایران در منطقه فاو است.
موقعیت زمین
تجربه عملیاتهای گذشته نشان داده بود که به دلیل ضعف قوای زرهی و ضدزره جمهوری اسلامی، در مقابل استفاده ارتش عراق از آتش انبوه توپخانه و تانک، حتی الامکان باید مناطقی برای عملیات انتخاب شود که بتوان در جناحهای محدودتری با ماشین جنگی عراق روبهرو شد یا در جایی که به اصطلاح پیشانی جنگی محدود باشد. انتخاب منطقه فاو به طور استثنا این مزیت را داشت؛ زیرا خور عبدالله، اروندرود و خلیج فارس در غرب، شرق و جنوب این منطقه عملیاتی موجب میشد دشمن تنها از یک جناح بتواند به خط دفاعی رزمندگان حمله کند.
آتش
از ابتدای جنگ تحمیلی، در هیچ یک از عملیاتهای انجام شده آتش مناسب در اختیار و در پشتیبانی رزمندگان اسلام قرار نگرفت و در مقابل، عراق به طور گسترده و به عنوان عاملی باز دارنده و قوی برای رویارویی با حملات ایران، از آن سود میجست. در عملیات والفجر 8 با توجه به موقعیت خاص جغرافیایی منطقه، تمهیدات لازم برای به کار گیری آتش پیش بینی شد. در زمان اجرای عملیات همین ویژگی موقعیت منطقه عملیاتی سبب شد که از آتش ادوات و توپخانه به طور مؤثر استفاده شود. گفتنی است که علاوه بر تلاش همه جانبه یگانهای توپخانه سپاه پاسداران، بخشی از توپخانه نیروی زمینی ارتش نیز رزمندگان را پشتیبانی میکرد.
دفاع ضد هوایی
در عملیات والفجر 8 توان موشکی و پوشش هوایی مناسب منطقه عملیاتی، فعالیت نیروی هوایی عراق را بسیار محدود کرد. مهمتر از آن، این بود که با به کارگیری تاکتیک جدید برای فریب هواپیماهای عراق به منظور جلوگیری از حمله به سایتهای موشکی، سایت موشکی هاوک (هاگ) با توان مناسبی مورد استفاده قرار گرفت و توپهای ضد هوایی نیز به طور انبوه به کار گرفته شد به همین دلیل، آمار انهدام هواپیماهای دشمن در عملیات والفجر 8، در طول جنگ بی سابقه بود. در این عملیات حدود 45 هواپیمای عراقی سرنگون شدند و گمان میرود تعداد دیگری نیز آسیب دیدند که توانستند خود را به داخل عراق برسانند.
عبور غواصان از اروند و شکستن خط دشمن
این عامل را باید اصلیترین و مهمترین ویژگی عملیات والفجر 8 دانست.
در واقع، عبور از اروند با عرض و عمق زیاد و شتاب بسیار جریان آب این رودخانه که به گفته برخی کارشناسان، تا حدود 70 کیلومتر در ساعت هم میرسید، کار بسیار پیچیده و خطیری بود که میبایست با محاسبه دقیق و آگاهی از جوانب امر انجام میگرفت، در غیر این صورت علاوه بر این که موفقیت عملیات ممکن نبود، تعداد بسیاری از غواصان نیز شهید میشدند.
عبور غواصان از اروندرود تا حدی مخاطره انگیز بود که برخی فرماندهان نظامی کلاسیک، عملیات عبور از این رودخانه را ناممکن میدانستند و کمترین موفقیتی برای آن قائل نبودند. اما دقت نظر فرماندهان سپاه در دست یابی به اطلاعات لازم، آموزشهای خاص برای عبور از اروند، انتخاب حساب شده غواصان، انتخاب مناسبترین نقاط برای عبور با توجه به عرض رودخانه و توجه کافی به حالتهای مختلف جزر و مد آب و عوامل دیگر، موجب شد شکل جدیدی از عملیات نظامی که در نوع خود در تاریخ نظامی جنگهای معاصر بی سابقه بود، انجام شود و نیروهای خودی با اقتدار کامل ضمن عبور از اروند و شکستن خط، منطقه را تصرف کنند. ماهر عبدالرشید، فرمانده سپاه سوم ارتش عراق، در این باره گفت:
«ایران در عملیات جاری خود روشهای نظامی نوینی را به کار برده است و بر خلاف توقع،در شرایط جوی سختی که بارانهای شدید میبارید، با استفاده از مردان قورباغهای و پیش قراولان رزمی، حمله خود را به مواضع ما آغاز کرد.)[1] .
رادیو امریکا نیز گفت:
«تحلیل گران نظامی غرب معتقدند که ایران برای عبور از شط العرب نیاز به تجهیزات کافی داشته است و آنها از این موضوع متعجباند که چگونه با تجهیزات اندک توانستهاند از این آب راه عبور کرده و به مواضع عراقیها دست یابند؟»[2] .
وحدت فرماندهی
در این عملیات تنها نیروهای رزمی عمل کننده، یگانهای سپاه پاسداران بودند، لذا ترکیب همگون نیروها و فرماندهی واحد، امکان برنامه ریزی و ضمانت اجرای تصمیمات را به راحتی میسر میکرد؛ این موضوع یکی از ویژگیهای مهم عملیات به شمار میرفت.
افزون بر این، حضور چشمگیر دولت و امکانات کشور نیز یکی دیگر از عوامل مؤثر بر افزایش توان رزمیبود. لزوم عملیات موفق و نیاز به امکانات بیشتر در این زمینه و فتح فاو به منظور پایان دادن به جنگ که در راستای استراتژی رسمی کشور قرار داشت. همگرایی سپاه و دولت و نیز احساس خطر مسئولان کشور در مورد اوضاع جنگ، از جمله عواملی بود که موجب حضور بیشتر دولت در جنگ شد.
ارتباط نزدیک سپاه با هیئت دولت و اطلاع دقیق نخست وزیر از موقعیت و مسائل جنگ، خریدهای تسلیحاتی از سوریه، حضور وزیران راه و ترابری، جهاد سازندگی و تا حدودی وزیران صنایع سنگین و معاون جنگ نخست وزیر در جبهه برای حل مشکلات جنگ و رفع نیازهای میدان نبرد، فعالیت استانداریهای سراسر کشور برای تأمین نیازهای مهندسی جنگ و سایر فعالیتها از جمله تلاشهایی بودند که دخالت فعالتر دولت در صحنه جنگ را نشان میداد.
علل موفقیت عملیات والفجر 8
هنگام طراحی عملیات والفجر 8 و نیز هم زمان با اجرای عملیات و در تلاشهای پس از آن، واقعیاتی رخ داد که به تدریج نقش اساسی خود را در پیروزیهای والفجر 8 و نیز ضرورتهای مورد نظر جهت ادامه جنگ نشان داد. در مجموع عوامل متعددی این موفقیت بزرگ را موجب شد که برخی مستقیم و برخی غیر مستقیم در آن مؤثر بودند. پارهای از این عوامل چنین است:
1 - غافل گیر شدن دشمن و عدم آمادگی ارتش عراق.
2 - رعایت اصول حفاظتی در ترددها، جابهجایی یگانها، کنترل تردد عناصر مشکوک و ستون پنجم.
3 - رعایت اصول حفاظتی در شناساییها آموزشها و...
4 - ضعف اطلاعاتی دشمن.
5 - اجرای عملیات پشتیبانی (فریب) از امالرصاص، شلمچه و...
6 - اجرای فعالیتهای فریب از جمله تلاشهای آماده سازی و مهندسی پر حجم در منطقه هور.
7 - اتخاذ تاکتیکهای ویژه، خصوصا هنگام عبور از رودخانه اروند.
8 - تدبیر بی سابقه فرماندهی در به کارگیری یگانها نسبت به توان رزمی آنها در زمان و مکان مناسب.
9 - وحدت نظر در فرماندهی، طراحی عملیات و اجرای آن.
10 - سرعت عمل رزمندگان در تصرف قرارگاههای فرماندهی و اختلال در مرکز فرماندهی و هدایت دشمن.
11 - موقعیت زمین منطقه که امکان مانور مناسب را از دشمن سلب میکرد.
12 - امکان استفاده مناسب از آتش.
13 - سیستم نسبتا مناسب پدافند هوایی.
14 - وسعت نسبتا مناسب منطقه عملیاتی. [1] .
15 - پشتیبانی بیشتر دولت و مردم نسبت به گذشته در فراهم آمدن نیرو و امکانات.
16 - عزم و ارادهی قوی، تقوا و اخلاص نیروهای عمل کننده.
17 - اقدامات گسترده و مناسب مهندسی قبل از عملیات و به خصوص در حین اجرای عملیات.
18 - آماده سازی عقبههای مطمئن برای پشتیبانی، مهمات رسانی و تدارکات.
19 - آماده سازی راههای وصولی مناسب به خطوط پدافندی و سرعت دادن به تحرک یگانها در منطقه عملیاتی.
20 - آموزش و سازماندهی مناسب نیروها.
21 - اقدامات پیشگیرانه در مقابل تکهای شیمیایی دشمن.
22 - استفاده مناسب از نیروی هوایی و هوانیروز.
23 - به کارگیری مناسب سلاحهای ضد زره.
24 - استفاده مناسب و دقیق از اطلاعات دریافتی از واحدهای شنود.
نقاط قوت و ضعف دشمن
» نقاط قوت دشمن
» نقاط ضعف دشمن
نقاط قوت دشمن
1 - برتری در تجهیزات هوایی و عملیات هوایی.
2 - استفاده وسیع از سلاحهای شیمیایی در عملیاتها.
3 - تأمین ارتباط بی سیم و با سیم مطمئن در قبل از عملیات و استفاده از سیم کدر (رمز کننده).
4 - برتری نیروی زرهی.
5 - برتری در حجم آتش توپخانه و امکانات دیده بانی و هدایت آتش.
6 - برتری در سرعت جابهجایی نیروها و به کارگیری آن در تکهای محلی و اصلی. 7 - برتری در تجهیزات پیشرفته نظامی از جنبه کمی و کیفی.
نقاط ضعف دشمن
1 - عدم آمادگی برای هدایت و اجرای آتش توپخانه در منطقه عملیاتی.
2 - غافل گیر شدن دشمن از منطقه عملیاتی و تک اصلی ایران.
3 - نداشتن آمادگی برای مقابله با عملیات هوایی رزمندگان.
4 - اختلال در سیستم هدایت و فرماندهی نیروهای پاتک کننده و سردرگمی این نیروها در زمین ناشناخته.
5 - از دست دادن روحیه جنگ جویی و مقاومت نکردن در برابر رزمندگان اسلام.
6 - محدود شدن نیرو و امکانات دشمن در منطقه کم عرض (در منطقه عملیاتی) و آسیب پذیر بودن آنها از آتش مؤثر نیروهای خودی و تحمل تلفات بسیار.
7 - نبودن زمین مناسب برای میدان مانور تانکها و جابهجایی وسایل مکانیزه. 8 - نداشتن راههای وصولی متعدد به خطوط پدافندی و متکی بودن دشمن به دو راه موازی و در برد توپخانه خودی.
9 - شتاب در تصمیم گیری در به کارگیری نیروهای پاتک کننده مانند گارد جمهوری. [1] .
واکنشها و بازتابها
» واکنش در برابر پیروزی ایران
» بازتابها
» اعتراف به شکست
» توجیه به برتری نظامی رزمندگان اسلام
واکنش در برابر پیروزی ایران
پیروزی جمهوری اسلامی ایران در عملیات والفجر 8 و فتح فاو، موازنهی نظامی - سیاسی جنگ را به میزان بسیاری به نفع ایران تغییر داد و روند جنگ را پیچیدهتر کرد. این اقدام ایران، بازتاب گستردهای در محیط بین المللی و منطقهای داشت. دولت عراق نیز واکنش تندتری در ابعاد مختلف جنگ از خود نشان داد. ایالات متحده امریکا، این پیروزی را که به استقرار نیروهای ایرانی در کنار مرزهای کویت انجامیده بود، تهدیدی عمده برای منافع خود قلمداد کرد
و در سطح منطقه دست به تحرکات گسترده دیپلماتیک زد. جرج بوش، معاون رئیس جمهور آمریکا به کشورهای عربستان، بحرین، عمان، یمن شمالی سفر کرد و با مقامات این کشورها دیدار کرد. ریچارد مورفی، معاون وزیر خارجه امریکا نیز با طارق عزیز، وزیر امور خارجهی عراق ملاقات کرد. مهمترین محور گفت و گو در این دیدارها، موضوع جنگ ایران و عراق بود. همچنین، امریکاییها اعلام کردند در صورت به خطر افتادن تردد کشتیها در خلیج فارس، وارد عمل میشوند، و با همین دستاویز چهار قایق خود را به بهانهی تضمین امنیت کویت، گشت زنی و محافظت از سواحل کویت، وارد شمال خلیج فارس کردند. [1] .
علاوه بر این، امریکا درصدد بر آمد تا با هماهنگی شوروی خط مشی جدیدی را در برابر جنگ ایران و عراق اتخاذ کند. شولتز، وزیر خارجه امریکا اعلام کرد:
«میان دو ابر قدرت برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق، ابتکار تازهای در جریان است.» [2] .
وی همچنین گفت:
«در این مذاکرات (در استکهلم) واشنگتن و مسکو به این توافق رسیدند که پایان یافتن جنگ به نفع امریکا و شوروی است.» [3] .
اقدام دیگر مقامات امریکایی، تلاش برای تصویب قطع نامه جدیدی علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل و همچنین تلاش برای کاهش قیمت نفت بود. آنها همچنین به کمک رسانههای غربی با متهم کردن ایران به تروریسم و جو سازی دربارهی خریدهای تسلیحاتی، موج جدیدی را علیه ایران به راه انداختند. رادیو امریکا در این باره، به نقل از نشریه واشنگتن تایمز اعلام کرد:
«ایران 77 موشک زمین به زمین و 60 موشک زمین به هوا که قادر هستند هواپیماهای میگ - 23 و میراژ اف - 1 را سرنگون کنند، از سوریه و کره شمالی تحویل گرفته است.»[4] .
نشریه انگلیسی آبزرور نیز نوشت:
«ایران به تازگی از انبارهای اروپایی ده هزار موشک ضد تانک ناو ساخت امریکا را به بهای هر فروند شانزده هزار دلار خریداری کرده است.» [5] .
انستیتو مطالعات استراتژیک لندن اعلام کرد:
«چین در ماه مارس 1985 میلادی با فروش معادل 1 / 6 میلیارد دلار تسلیحات از جمله 14 فروند جت شناسایی جی - 200 _ 60 دستگاه تانک تی - 59، سلاح ضد تانک، موشک انداز و موشکهای زمین به هوا به ایران، موافقت کرده است.»[6] .
اتحاد جماهیر شوروی (سابق) نیز پس از عملیات والفجر 8 به موضع گیری در برابر جنگ پرداخت. از نظر گرومیکو "موضع گیری شوروی در جنگ قابل تغییر نیست؛ چه وقتی که در عراق وارد (خاک) ایران شد و چه حالا که ایران وارد (خاک) عراق شده است. " مقامات شوروی، جنگ را بی معنی و غیر ضروری خواندند و تأکید کردند که جنگ باید هرچه زودتر قطع شود. [7] .
به علاوه، شوارد نادزه، وزیر خارجه شوروی و همچنین معاون وزیر خارجه این کشور با مقامات عراقی دیدار و گفت و گو کردند. مقامات رسمی شوروی در واکنشی جانبدارانه از عراق، گفتند که مسکو از پیشنهادهای صلح صدام برای پایان جنگ پشتیبانی میکند. [8] .
دبیر کل سازمان ملل متحد از کشورهای امریکا و شوروی خواست که از نفوذ خود استفاده کرده و جنگ را پایان دهند. رئیس شورای امنیت نیز با تصریح این مطلب که ایران این جنگ را علیه عراق ادامه داده است، همین درخواست را عنوان کرد.
در حالی که موفقیت ایران در عملیات والفجر 8 روبه تثبیت پیش میرفت شورای امنیت قطع نامه جدیدی را در تاریخ 24 فوریه 5 / 12 / 1364 (1986) به شماره 582، دربارهی جنگ به تصویب رساند. در بند 3 این قطع نامه آمده است:
«دبیر کل از ایران و عراق بخواهد دو کشور بی درنگ در زمین، دریا و هوا آتش بس را رعایت کرده و بلافاصله تمام نیروهای خود را تا مرزهای بین المللی شناخته شده به عقب بکشند.» [9] .
این قطع نامه در حالی به تصویب رسید که در قطعنامههای قبلی این شورا، در برابر حملات زمینی، دریایی و هوایی عراق تنها به اظهار تأسف، آن هم بدون ذکر نام عراق، اکتفا شده بود. قطع نامهی 582 بلادرنگ مورد موافقت عراق قرار گرفت، اما وزارت خارجهی جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به این مصوبه، در 17 اسفند 1364 طی بیانیهای اعلام کرد:
«عدم موضع گیری صریح و قاطع در این زمینه (تعیین متجاوز) نشانگر آن است که شورا هنوز ارادهی سیاسی لازم را در این زمینه ندارد. بر این اساس، آن قسمت از قطع نامه که به کل موضوع جنگ و خاتمهی مناقشات مربوط میشود، ناقص و بی اعتبار و غیر قابل اجرا است ... اولین قدم برای حرکت به سمت حل عادلانه جنگ، محکومیت صریح عراق به عنوان متجاوز است.» [10] .
کشورها و سازمانهای عربی نیز نگرانی خود را از پیروزی ایران آشکار کردند. عربستان سعودی در اقدامی جانبدارانه از عراق، به ترکیه پیشنهاد داد در صورتی که این کشور روابط تجاری خود را با ایران قطع کند، ضرر و زیان مالی آن را به عهده میگیرد.
همچنین شاه اردن به میانجی گری میان عراق و سوریه برای آشتی دادن دو کشور پرداخت و شورای همکاری خلیج فارس نیز در 13 اسفند 1364 تشکیل جلسه داد و علیه ایران موضع گیری کرد.
مهمترین واکنش غرب و متحدان منطقهای عراق در برابر این عملیات، کاهش قیمت نفت بود که با هدف کاستن از توان اقتصادی و در آمد ارزی جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. این کاهش تا مرز بشکهای دلار ادامه یافت.
عربستان و دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با افزایش تولید و اشباع بازار نفت، نقش بسزایی در ایجاد این وضعیت داشتند.
عربستان این اقدام خود را با عنوان "استراتژی سهم بازار" توجیه میکرد و با این عمل یک تا دو سال قیمت نفت را پایین نگه داشت. [11] .
از دست دادن فاو، چنان فشار مضاعفی را در سطوح داخلی، منطقهای و بین المللی بر رژیم به اقدامات وسیع سیاسی - نظامی دست زد. مهمترین اقدام عراق حمله به هواپیمای مسافربری ایران بود که حامل چند تن از نمایندگان مجلس و شخصیتهای سیاسی از جمله آیت الله محلاتی، نماینده امام خمینی در سپاه بود. همچنین، حمله به قطار مسافربری در ایستگاه هفت تپه خوزستان، حمله به مراکز اقتصادی و صنعتی با تأکید بر منابع (پایانه خارک، پالایشگاهها و...) و نیز اجرای عملیاتهای محدود تهاجمی موسوم به استراتژی "دفاع متحرک" از دیگر تلاشهای عراق در این زمینه به شمار میروند.
پیدایش وضعیت جدید میتوانست موجب تغییرات اساسی در جنگ و عملیات نظامی و بالطبع ایجاد دگرگونیهایی در منطقهی خاورمیانه گردد؛ از این رو بازتاب پیروزی ایران در فاو، در مقایسه با مقاطع پیشین جنگ، تنها با اوضاع پس از فتح خرمشهر قابل مقایسه است.
بازتابها
نحوهی برخورد رسانههای غربی با پیروزیهای رزمندگان اسلام همواره یک روند ثابت و منظم داشت. این رسانهها با نزدیک شدن زمان عملیات گسترده سالانه ایران که معمولا در زمستان هر سال انجام میگرفت اخبار و تحلیلهای خود را دربارهی منطقه عملیات آینده ارائه میدادند و سعی میکردند از این طریق ضمن هوشیار نمودن دشمن، تصمیم گیرندگان نظامی و سیاسی ایران را دچار تزلزل و تردید نمایند. با آغاز عملیات و کسب موفقیتهای اولیه، فعالیت این رسانهها بر ضعیف و کم اهمیت جلوه دادن پیروزیهای ایران معطوف میشد. در نبرد فاو، تا یک هفته پس از شروع عملیات، فرماندهان نظامی عراق و نیز کارشناسان و ناظران سیاسی - نظامی غرب دربارهی توانایی ایران در حفظ و تثبیت منطقه تصرف شده ابراز تردید میکردند. چنان که روزنامهی تایمز لندن نوشت:
«آنها قبلا نیز به پیروزیهای کوتاه مدتی دست یافتهاند، لیکن تاکنون ثابت شده که توانایی حفظ آن و اجرای عملیات طولانی با تمام ویژگیهای لجستیکی را که لازمه آن است، ندارند» [12] .
رادیو امریکا نیز در تاریخ 25 / 11 / 64 نظریه فوق را به نقل از خبرنگار صدای آمریکا به گونهای دیگر مطرح کرد:
«حملات تهاجمی ایران نشان میدهد که ایران در هیچ یک از پیکارهای گذشتهاش پیروزی قابل ملاحظهای به دست نیاورده است.» [13] .
در این باره سفیر عراق در ژاپن در مصاحبه با روزنامه یومیوری گفت:
«این بار هم مثل گذشته از هم پاشیدن و در هم کوبیدن نیروهای ایرانی به چند ساعت وقت احتیاج دارد و بس.» [14] .
اما یک هفته بعد از پیروزی ایران و مقاومت نیروهای جمهوری اسلامی در برابر پاتکهای وسیع دشمن و ناتوانی عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام، به تدریج لحن رسانههای تبلیغاتی قدرتهای بزرگ نیز تغییر کرد. نبرد والفجر 8 اوضاع سیاسی منطقه را دچار دگرگونی شدید ساخت و وسایل تبلیغاتی جهان را مجبور کرد تا با حساسیت بیشتری مسائل ناشی از پیروزیهای ایران را دنبال کنند. به همین جهت از این پس شاهد توجیه علل ناتوانی عراق در باز پس گیری فاو و موکول کردن آن به تغییر اوضاع جوی هستیم. آنتونی کردزمن یکی از کارشناسان امور خاورمیانهای آمریکا در جنگ تحمیلی، معضل اصلی عراق را در فاو چنین بیان میکند:
«مشکل اصلی عراق آن است که نمیخواهد متحمل تلفات شود، در صورتی که ایران به خصوص در حملهی اولیه، آمادگی پذیرش تلفات سنگین را دارد. از جمله مشکلات هر جنگ آن است که نمیتوان بدون تحمل تلفات دست به ضد حمله زد. معمولا تلفات در ضد حمله پنج تا ده برابر آن در حالت دفاعی است. عراق ترجیح میدهد به جای تحمل تلفات سنگین، بخشهای کوچکی از خاک خود را از دست بدهد.»[15] .
روزنامهی واشنگتن پست نیز نظریات کردزمن را به گونهای دیگر بیان کرده است: «بزرگترین مشکل عراقیها اجتناب آنها از متعهد ساختن پیاده نظام خود به دفع حملات ایران است. آنها به جای این امر، استفاده از آتش توپخانه، بمباران جتهای جنگنده و آتش راکت هلی کوپترهای جنگی را انتخاب کردهاند. چنین جنگهایی احتیاج به انگیزهی شدید و تعهد کامل سربازان دارد که بنظر کارشناسان، در ارتش عراق نقصان آن مشهود است. بنابر اظهار یکی از تحلیل گران نظامی، مجموعهای از ملاحظات سیاسی در عراق به فرماندهی نظامی فشار وارد میکند و عمدهی تصمیم بر آن است که از دادن تلفات زیادی که باعث نارضایتیهای سیاسی داخلی شود، اجتناب گردد.» [16] .
عراق در منطقهی فاو به لحاظ غافل گیری در مکان و تاکتیک، در برابر رزمندگان اسلام دچار انفعال شد، لذا به رغم تلاشهایی که انجام داد نتوانست در عقب راندن رزمندگان اسلام موفقیتی کسب نماید.
اعتراف به شکست
با گذشت زمان و تثبیت موقعیت نیروهای خودی در منطقه فاو و به دنبال گزارشهای رسانههای غربی، سخن فرماندهان و مسئولان عراق نیز رفته رفته تغییر کرد. توانایی جمهوری اسلامی در پشتیبانی رزمندگان و پشتیبانی هوایی منطقه عملیات و تأمین آتش پشتیبانی، سرانجام عراقیها را که ابتدا حتی حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو را تکذیب میکردند، مجبور ساخت تا ضمن اعتراف به شکست در این نبرد، باز پس گیری آن را بسیار مشکل و دور از دسترس قلمداد کنند. در اوضاع جدید، عراقیها دیگر قادر به انکار حضور رزمندگان اسلام در منطقه فاو نبودند، تا آنجا که لطیف جاسم وزیر اطلاعات عراق در مصاحبه با القبس گفت:
«مسئلهی تصرف منطقهی فاو از سوی ایرانیان به حدی آشکار بود که دیگر نمیتوانستیم آن را منکر شویم و برای ما ممکن نبود که اعلام کنیم ایران وارد فاو نشده است.»[17].
عراقیها به ناتوانی خود برای باز پس گیری فاو نیز اعتراف نمودند. عدنان خیرا... وزیر دفاع وقت عراق در مصاحبهای اعلام کرد:
«باز پس گرفتن شبه جزیره فاو از دست ایرانیان دشوار است. وجود باتلاقها و نمک زارها در این سرزمین، مانع اصلی عملکرد واحدهای عراقی هستند.»[18] .
ماهر عبدالرشید نیز در این باره گفت:
«فکر نمیکنم به این زودیها عراق بتواند در پس گرفتن فاو کسب موفقیت سریعی را پیش بینی بنماید.»[19] .
در عین حال که عراق در آن وضعیت برای باز پس گیری فاو توانایی نداشت، لیکن به لحاظ ارزش منطقه تصرف شده، به این مسئله واقف بود که تنها باز پس گیری فاو میتواند مجددا توازن را به سود عراق بازگرداند.
خبرنگار رادیو بی. بی. سی درباره اهمیت فاو برای عراق میگوید:
«باز پس گیری شبه جزیرهی فاو هنوز برای عراق یک اولویت کلی است و اگر عراق نتواند فاو را پس بگیرد، ممکن است روحیه معنوی و موقعیت صدام به طور خطرناکی از بین برود.»[20] .
بدین ترتیب، عراق به ناچار و از موضع ضعف، موقتا از باز پس گیری فاو چشم پوشید و این مسئله را به زمان دیگری موکول و رسما اعلام کرد که در موقعیت فعلی قادر به باز پس گیری فاو نیست. اعترافات رسمی عراقیها و توقف اقدامات عملی آنها موجب گردید روند تحولات سیاسی - نظامی جنگ مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. در واقع تا پیش از این به تثبیت منطقه تصرف شده در دست نیروهای ایران با تردید نظر میشد و به توانایی عراق برای باز پس گیری آن امیدواری زیادی وجود داشت. لیکن اعتراف عراق به این ناتوانی، انعکاس نامطلوبی به زیان عراق داشت. رادیو آمریکا به نقل از ناظران سیاسی غرب در این باره گفت:
«عراق ظاهرا تصمیم گرفته است از کوششهای خود برای باز پس گیری فاو، به خاطر تحمل بهای گزاف نظامی- سیاسی، دست بکشد.» [21] .
هفته نامه لوموند چاپ فرانسه نیز در تحلیلی نوشت:
«در ستاد ارتش عراق پذیرفته شده که باز پس گیری فاو طولانی و پرهزینه خواهد بود.» [22] .
توجیه به برتری نظامی رزمندگان اسلام
با تثبیت موفقیتهای رزمندگان اسلام در منطقهی عملیاتی فاو طی دو ماه و نیم جنگ و مقاومت و مقابله با اکثر یگانهای ارتش عراق و زبدهترین آنها، موقعیت برتر نظامی جمهوری اسلامی مورد تأیید جهان قرار گرفت. قبل از فتح فاو، در عین حال که به دلیل تهاجمهای پی در پی رزمندگان ابتکار عمل در دست ایران بود، اما عدم تثبیت مناطق تصرف شده موجب گردیده بود که از نظر نظامی چنین ارزیابی شود که عراق به دلیل برتری هوایی، آتش توپخانه و لجستیک، در اتخاذ مواضع دفاعی موفق بوده و توانسته است کنترل اوضاع را در اختیار داشته باشد؛ اما تصرف فاو و ناتوانی عراق در باز پسگیری آن، نقطهی پایانی بر تأکیدات پیشین مبنی بر توانایی نظامی عراق بود. یک هفته نامه نظامی در این زمینه نوشت:
«تا پیش از حمله ایران به بندر متروکه فاو، چنین تصور میشد که عراقیها کنترل اوضاع نظامی را در دست دارند.» [23] .
خبر گزاری یونایتدپرس نیز به نقل از منابع اطلاعاتی خبری گفت:
«تهاجم ایران به فاو بزرگترین مشکل نظامی عراق در 5 سال جنگ است.» [24] .
همچنین خبر گزاری رویتر به نقل از دیپلماتها گزارش داد:
«موفقیتهای ایران به تصویر تفوق نظامی که به دقت رسم شده بود آسیب رسانیده است. تغییرات نظامی بیشتر به زیان عراق، میتواند به حکومت بغداد لطمه وارد سازد.»[25] .
بنابراین، علاوه بر آن که فتح فاو موقعیت نظامی عراق را تضعیف و متزلزل کرد، متقابلا موجب توجه جدی قدرتهای خارجی به برتری نظامی رزمندگان اسلام شد. خبرگزاری رویتر به نقل از کارشناسان سیاسی و نظامی در خلیج فارس، اعلام کرد:
«حملات موفقیت آمیز ایران به عراق، برای اولین بار به ایران امتیاز نظامی بخشیده است و میتواند نقطه عطفی در تاریخ جنگ پنج و نیم ساله خلیج (فارس)باشد.» [26] .
ماجرای مک فارلین و تأثیر آن بر روابط امریکا، عراق و کشورهای منطقه
ماجرای مک فارلین و تأثیر آن بر روابط امریکا، عراق و کشورهای منطقه
یکی از مسائل سیاسی مهمی که همراه با پیامدهای عملیات والفجر 8 مطرح میشود، ماجرای "ایران گیت" یا سفر مک فارلین، مشاوره امنیت ملی رئیس جمهور امریکا، به همراه مقدار محدودی سلاح و قطعات یدکی نظامی به ایران است. از نظر امریکاییها سال 1364 موقعیت مناسبی برای آزمون نزدیکی و ایجاد رابطه با ایران به شمار میرفت، زیرا فشار فراوان به ایران پس از فتح خرمشهر و به خصوص، گسترش جنگ شهرها و حمله به مناطق اقتصادی و نفتی، از نظر آنها زمینه از سرگیری روابط را ایجاد کرده بود. علاوه بر این، حضور مؤثر جمهوری اسلامی در روند حوادث لبنان که پس از اشغال جنوب لبنان به دست نیروهای اسرائیل در اوایل سال 1361 رخ داد، موجب چالش در پیشبرد سیاستهای امریکا در منطقه شد. به ویژه، موج گروگان گیری دیپلماتها و خبرنگاران امریکایی و اروپایی وضعیتی به وجود آورده بود که امریکاییها برای رهایی گروگانهایشان، خود را نیازمند ایران میدیدند، به خصوص که تمهیدات و اقدامات آنها برای مقابله با گروگان گیری و مهار آن، مؤثر واقع نشده بود. در این اوضاع، در 24 خرداد 1364، هواپیمای "تی. دبلیو. ای" امریکا نیز به دست گروهی از شیعیان لبنان ربوده شد که خواسته اصلی آنان آزادی مسلمانان لبنانی زندانی در اسرائیل بود. این ماجرا تا 8 تیر 1364 ادامه یافت و سرانجام با نفوذ ایران حل شد. این اقدام، موجب امیدواری امریکاییها به آزادی گروگانهای غربی در لبنان شد. جمهوری اسلامی نیز مایل بود از این امکان بالقوه (نفوذ معنوی در جنبش اسلامی لبنان) برای دست یابی به سلاحهایی که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی در امریکا بلوکه شده بود و همچنین، دریافت طلب یک میلیارد دلاری خود از فرانسه، استفاده کند؛ به خصوص که ایران در آن وضعیت جنگ به سلاح و ارز نیاز مبرم داشت.
افزون بر این، از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، یکی از سیاستهای اصلی رؤسای جمهور امریکا، بهبود روابط با ایران و گشودن باب مذاکره و از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی بود. آنها از این اقدام پی در پی چند هدف بودند:
1 - ورود به ایران به منظور حضور در متن حوادث کشور و برنامه ریزی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی. 2 - شکستن ابهت و اقتدار منطقهای و بین المللی انقلاب اسلامی. 3 - شکستن آرمان "باور به خود" در میان مسلمانان و انقلابیون جهان سوم. 4 - استحاله آرمانهای انقلاب و عبرت ساختن آن برای دیگران. از این رو، سیاستمداران ایالات متحده امریکا مترصد فرصت مناسب برای ایجاد روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران بودند.
بدین ترتیب، فشارهای وارد شده به ایران از جنبه اقتصادی، دشواریهای میدان نبرد و نیاز مبرم ایران به سلاح و همچنین، تنگ شدن عرصه بر امریکا و کشورهای غربی از تلاش انقلابیون لبنان و نیز توانایی ایران در کمک به آزادی گروگانهای غربی در لبنان، عواملی بود که از نظر سیاستمداران ایالات متحده، زمینه برقراری روابط با ایران را مهیا کرده بود. امریکاییها از روشها و تلاشهای پراکنده گذشته برای ایجاد ارتباط با ایران که به شکل غیر مستقیم و عمدتا با وساطت کشورهایی چون ترکیه، ژاپن و آلمان صورت میگرفت، صرف نظر کرده مستقیما به برقراری روابط با ایران اقدام کردند. روندی که انجام آن تدریجی و پنهانی بود. نشریه فارین ریپورت در این باره نوشت:
«سال 1985 میلادی (1364) سال توجه امریکا به ایران بود. در این سال دکتر هنری کیسینجر، وزیر خارجه پیشین امریکا یک گزارش سری در مورد ایران به ریگان تسلیم کرد و ضرورت گشودن کانالهای ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با ایران را به وی یادآور شد. در ضمن این حقیقت را به او گوشزد کرد که تا زمانی که یک جناح میانه رو و قدرتمند مایل به گفت و گو با امریکا در بین رهبران آن کشور وجود نداشته باشد، هیچ گونه پیوند و یا مصالحهای بین دو کشور صورت نخواهد گرفت.» [1] .
مبتنی بر این رهیافت که تقریبا اجتماع نظر عمومی در میان مقامات و جناحهای امریکایی درباره آن وجود داشت، دولت ریگان دست به ارسال اقلام بسیار محدود سلاح به ایران زد و در پی آن، مک فارلین، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور امریکا به ایران سفر کرد. هدفهای این اقدام آن گونه که ریگان، رئیس جمهور امریکا پس از افشای ماجرا اعلام کرد، عبارت بودند از:
1 - از سرگیری روابط با ایران.
2 - خاتمه دادن به جنگ.
3 - از بین بردن ریشههای تروریسم (منظور حرکتهای مردمی و انقلابی علیه امپریالیسم است).
4 - حل مسئله گروگانها در لبنان. [2] .
در این میان این هدفها، از سرگیری روابط و حل مسئله گروگانها به ترتیب مهمترین عوامل مؤثر بر دیپلماسی پنهانی امریکا با ایران بودند. این در حالی بود که تصمیم گیرندگان امریکایی برای مصرف داخلی، حل مسئله گروگانها را مهمترین عامل در اجرای ماجرای "ایران گیت" عنوان کردند.
اولین اقدام در این روند، ارسال سلاح به ایران بود. منابع خبری غرب این عمل را اینگونه توجیه کردند که وقتی کاخ سفید از کمک سوریه به آزادی گروگانها ناامید شد و ایران نیز توانست برای آزادی گروگانهای هواپیمایی تی. دبلیو. ای، در تیر ماه 1364 کمک کند، امریکاییها به این نتیجه رسیدند که با تأمین برخی از لوازم یدکی و تجهیزات مورد نیاز ایران، موجبات جلب نظر مسئولان ایران را فراهم کنند. این لوازم یدکی، همانهایی بود که شاه از امریکا خریداری کرده بود، اما امریکا به دلیل تحریم فروش سلاح به ایران، آنها را بلوکه کرده بود. امریکاییها با وجود تن دادن به این سیاست، از دادن سلاحهای استراتژیک که موجب پیروزی ایران در جنگ شود، خودداری کردند و تنها به تحویل تعدادی موشک تاو، تجهیزات سیستم موشکی ضد هوایی هاوک (هاگ) و یکی دو قلم دیگر از این دست، اقدام کردند. البته امکان تهیه این سلاحها از بازار آزاد نیز کم و بیش وجود داشت. به همین دلیل، هم زمان با دیپلماسی پنهان، امریکا در جهت مسدود کردن کانالهای تهیه تسلیحات ایران از بازار آزاد، تلاش چشم گیری به عمل آورد. موج دستگیریها، بازداشت و زندانی کردن اعضای حدود 21 شبکه قاچاق اسلحه، حکایت از این امر داشت که امریکا درصدد بوده است با بستن کانالهای دستیابی ایران به تسلیحات مورد نیاز پیشرفته و غیر پیشرفته، از آن به عنوان امکان جهت اهداف خود بهره برداری کند. [3] .
بدین ترتیب، نیازمندی امریکا به ایجاد ارتباط با ایران، با ارسال محدود سلاح به ایران از خرداد 1364 تا اسفند همان سال شکل گرفت. پس از آن امریکا کوشید با ایران ارتباط مستقیم برقرار کرده و واسطهها را حذف کند. تلاش امریکا برای حذف هر گونه واسطه و برداشتن گام بزرگتر، موجب سفر مک فارلین به ایران شد. سرانجام در چهارم خرداد 1365 هواپیمای حامل مک فارلین و همراهانش در تهران به زمین نشست. طی سه روز اقامت مک فارلین و همراهانش در ایران، مذاکراتی با رابطین ایرانی صورت گرفت، اما نتیجه روشنی در پی نداشت. مک فارلین با درک عدم موفقیت، تأسف خود را به طرف ایرانی مذاکره کننده ابراز کرد و با بیان این که فرصت گران بهایی از رست رفت (!)، ناموفق به امریکا برگشت. [4] .
در پی اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، در سالگرد تصرف سفارت امریکا در تهران (13 / 8 / 1365)، در افشای سفر مک فارلین، کاخ سفید با بحران سیاسی کم سابقهای روبه رو شد؛ زیرا هر آنچه را که ریگان به عنوان انگیزه تماس با جمهوری اسلامی مطرح میساخت، با شکل خاصی که ایران در این دیپلماسی انقلابی به کار بست، ضعف امریکا در برخورد با مسائل جهانی تلقی شد و تیر هدفهایی که ریگان با قصد کاهش فشار جو داخلی و سرخوردگی سیاست امریکا در صحنه بین المللی مطرح کرده بود، موجب تشدید بحران شد. حتی اگر ریگان میتوانست با هر کوششی وانمود کند که از نماینده کاخ سفید در ایران استقبال به عمل آمده است، اعزام یک عنصر برجسته به ایران، به بیانگر ضعف امریکا و انفعال این کشور در برابر ملت و رهبری انقلاب اسلامی تلقی میشد. زیرا برای تمام ناظران سیاسی مشخص بود که چنین تلاشی در این سطح، به مراتب فراتر از اقدام در جهت آزادگی گروگانهای امریکایی در لبنان بوده است و این تلاش به عنوان قدمی آشتی جویانه در ارتباط با یک انقلاب ارزیابی میشد و دقیقا با همین برداشت، مسئله بی اعتباری سیاستهای منطقهای امریکا در روابط با متحدان منطقهایاش، قوت گرفت.
وقوع ماجرای مک فارلین، لطمهی شدیدی به اعتبار امریکا در صحنهی سیاست بین الملل وارد ساخت و جوی آکنده از بی اعتمادی و سوء ظن بین این کشور با کشورهای عرب منطقه خلیج فارس و به خصوص عراق به وجود آورد. مقامات عراق به طور رسمی این سیاست امریکا را محکوم و آن را نقض بی طرفی و معارض با نقش این قدرت بزرگ در حفظ امنیت و صلح بین المللی اعلام کردند. عراقیها همچنین امریکا را متهم کردند که در عملیات والفجر 8 و از دست دادن فاو، اطلاعات گمراه کنندهای به آنها داده است.
اقدام دیگر عراق در این برهه، نزدیکی هر چه بیشتر به شوروی بود. در این حال، اتحاد جماهیر شوروی از شرایط موجود نهایت بهره برداری را کرده و با ارسال سلاح به عراق، روابط خود را با متحد دیرینهاش بهبود بخشید. این ارتقاء روابط به گونهای بود که در پی حمایت شوروی از فشار عراق بر ایران در جنگ شهرها، دورهی سختی بر ایران گذشت. منابع تأمین برق کشور، مناطق مسکونی و مراکز صنعتی و اقتصادی کشور به شکل گستردهای در معرض بمباران و هدف موشکهای عراقی قرار گرفت. این فشار، به لحاظ این که ایران در سیاست خارجی امریکا در منطقه، تشتت و سردرگمی ایجاد کرده بود، مورد استقبال ایالات متحده نیز قرار گرفت.
از سوی دیگر امریکا تلاش فوق العادهای به عمل آورد که چالش داخلی و خارجی ناشی از ماجرای مک فارلین را به حداقل کاهش دهد. جهت دستیابی به این هدف، در صحنه جنگ با دادن اطلاعات استراتژیک به عراق سعی کرد روابط خود با عراق را به شکل سابق بازگردانده و از گسستگی بیشتر این روابط جلوگیری کند. مهمترین اقدام امریکا در این زمینه، آگاه کردن مقامات عراقی از منطقه مورد نظر ایران برای عملیات کربلای 4 و جزئیات مانور آن بود.
علاوه بر این امریکاییها در جریان جنگ شهرها و حملات هوایی عراق به منابع برق و تأسیسات صنعتی ایران، اطلاعات با ارزشی در اختیار عراق قرار دادند. این تلاشها به ویژه موفقیت عراق در عقب راندن رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 4 که در حد زیادی اطلاعات امریکاییها در آن نقش داشت و در صورت شکست عراق، به احتمال زیاد، این رژیم در بن بست سیاسی - نظامی بی سابقهای گرفتار میشد، موجب نزدیکی و بهبود نسبی روابط عراق و امریکا شد. گرچه پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات کربلای 5 یک بار دیگر سوء ظن عراقیها را برانگیخت و آنها تصور کردند امریکا، یک بار دیگر آنها را فریب داده است، از این رو بار دیگر در روابط بین دو کشور چالش ایجاد شد.
اقدام دیگر امریکا برای کاهش فشار، متهم کردن مسئولان جمهوری اسلامی به ملاقات با مک فارلین بود. آنها کوشیدند ثابت کنند که مسئولان نظام با فرستاده ویژه ریگان ملاقات کردهاند، اما در این زمینه موفقیتی به دست نیاورد زیرا حتی نتوانستند نام مسئولان ملاقات کننده را ارائه دهند. و بالاخره آن گاه که با موضع گیری قاطع امام خمینی مواجه شدند، با طرح مسائلی "چون اسرائیل از دلالان فروش سلاحهای امریکایی به ایران 30 میلیون دلار سود برده است. " و یا این که "امریکا پول فروش سلاحهای فروخته شده به ایران را حساب ضد انقلابیون نیکاراگوئه واریز کرده است. " سعی کردند تا چهره انقلاب اسلامی ایران را در برابر امریکا مخدوش کنند.
مزید بر این، اقدام دیگر امریکا در اعزام هیئتهای دیپلماتیک به کشورهای عربی منطقهی خلیج فارس بود تا از این طریق و با توجیه اقدام انجام شده، به آنها دلگرمی داده و حمایت کاخ سفید از این کشورها را دوباره اعلام کند. زیرا پس از افشای ماجرا، شیوخ عرب خلیج فارس، دچار ابهام و حیرت شده بودند. آنها مشاهده کردند که امریکا برای منافع خود حاضر است متحدان دیرینه خود را در برابر ایران، قربانی کند.
بدین ترتیب، ماجرای مک فارلین به دلیل هوشیاری امام خمینی به یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی تبدیل شد. و در مقابل امریکا در باتلاقی فرو رفت که پی آمدهای منفی بسیاری در روابط سیاسی این کشور با کشورهای دیگر به جای گذاشت و اعتبار ایالات متحده را مخدوش ساخت.
این اقدام به طور خاص در رابطه با جنگ ایران و عراق، موجب شکاف سیاسی میان امریکا با عراق و کشورهای عرب منطقه شد.
پایگاه تخصص دفاع مقدس و فرهنگ ایثار و شهادت