در حال بارگذاری ...
دوشنبه 24 دی 1403

شهید شاخص سال 95 شهیده رقیه رضایی

نام: رقیه
نام خانوادگی: رضایی لایه
نام پدر: محمد علی
نام مادر: سکینه
محل تولد: قزوین
تاریخ تولد: 22/1/1344
تاریخ شهادت: 9/5/1366
محل شهادت: مکه
نحوۀ شهادت: توسط عوامل رژیم سعودی در مراسم برائت از مشرکین
محل دفن: گلزار شهدای قزوین
________________________________________

 
زندگی نامه:
نگاهی به زندگی معلم شهید رقیه رضایی لایه، جوان ترین شهید جمعه خونین مکه سال 66‏ وصالی به شایستگی و زیبایی معلمی فداکار‎
منیره غلامی توکلی‎ ‎
 
گاهی اوقات شایستگی انسان ها تنها در بودنشان مشخص نمی شود، بلکه چگونه آمدن و چگونه بودن و چگونه رفتن آنها، نشان از بندگی و بالندگی شان دارد. افرادی به دنیا می آیند که علاوه بر گذراندن زندگی به بهترین و قشنگ ترین صورت ممکن، زیبا و تحسین برانگیز! گاهی هم اعجاب انگیز! رخت از جهان می بندند و در ادبیات دینی و ملی ما شهید نام می گیرند. شهدایی که وقتی ورق ورق زندگی شان را می خوانی، وقتی تصویر منش و کردارشان را در ذهنت متصور می شوی، وقتی واژه واژه قصد می کنی برایشان بنویسی؛ متوجه کرامت و عزت خدایی شان می شوی. به راستی آنها جایگاهی به عظمت انسان و مقامی به شرافت خلیفة اللهی دارند. جایگاهی که شاید قلم در توصیف و تشریح آن کلک زبان بریده ای باشد که هرگز رسا و شیوا نتواند از عهده وظیفه اش برآید. مقامی که تاجی الهی است برای اشرف مخلوقات بودنشان. حال اگر این شهید، معلمی باشد که در کنار خانه خدا به بهترین صورت ممکن جواب اللهم لبیکش را گرفته باشد؛ من چه برای نوشتن خواهم داشت؟

 

بیست و دومین روز از بهار سال 1344 چراغ خانۀ محمد علی رضایی لایه در شهر قزوین با تولد دختری که او را رقیه نامیدند، روشن و دل مادری به چهره وجیه دختری که آرامش و متانت از همان روزهای نخست تولد در وجهش دیده می شد،‌ شاد گشت. خانواده رضایی لایه در شهر قزوین به دلیل تقید و اصالتشان سرشناس و محترم بودند و رقیه که در دامن خانواده ای مؤمن دیده به جهان گشوده بود، ‌با تربیت صحیح اسلامی مراحل کودکی و بالندگی خود را سپری می کرد. مهرماه سال چهل و نه بود که پشت میز و نیمکت مدرسه نشست و این تاریخ، آغازی برای رشد توانایی ها و شکوفایی استعدادهای او شد‎ .‎رقیه در مدرسه به ذکاوت، ادب، متانت و استعداد فوق العاده در یادگیری شناخته شد و توانست در طول سال های تحصیل همچنان پله های نردبان موفقیت را یکی پس از دیگری به سوی افق روشن معلمی طی کند‎.‎
 
در مسیر انقلاب:‎ ‎
سال های نوجوانی رقیه با سال های مبارزات ملت ایران علیه رژیم ظالم شاهنشاهی مصادف شده بود و او که از طریق خانواده، پشتوانۀ فرهنگی و معنوی خوب و قوی ای برای درک خواسته های ملت ایران، تحت رهبری امام خمینی (ره) داشت، علاوه بر تلاش و جدیت در تحصیل، گام های انقلابی و جهادی خود را در مبارزه علیه مظاهر فساد و بی بندوباری نظام شاهنشاهی برداشته و به عنوان یک نوجوان انقلابی شناخته می شد‎.‎ رقیه رضایی لایی که در سال های پنجاه و شش تا پنجاه و هفت، دوران نوجوانی خود را می گذراند، با شرکت در برنامه های مذهبی و خواندن کتاب و جزوات انقلابیون، با تحول عظیم فکری و معنوی، علی رغم اینکه جزء شاگردان ممتاز دبیرستان محسوب می شد، برای ادامۀ تحصیل به حوزۀ علمیۀ قم رفت تا هر چه بیشتر معرفت کسب کرده و با توشۀ اعتقادی قوی تر به دیار خود بازگردد.‎
 
معلم اعتقادی – تربیتی مناطق محروم کشور‎:
از ویژگی های رقیه، توجهش به مسائل فرهنگی و اعتقادی مردم بود و تمامی ذهنیتش حول پیشرفت فرهنگی و اعتقادی مردم، به خصوص قشر محروم و ضعیف جامعه می چرخید‎.‎ خانواده اش در خصوص منش و طرز فکر رقیه در بارۀ مسائل فرهنگی می گویند: «رقیه با افکار خداگونه ای که در سر داشت، نمی توانست شاهد فقر فرهنگی در مناطق محروم کشور باشد. از این رو بار سفر به استان کردستان را با کوله باری از عشق به مردم و اعتلای فرهنگ و نظام اسلامی بست و به دیار خطر سفر کرد تا بتواند به عنوان معلم تربیتی برای مردم مظلوم آن دیار قدمی خیرخواهانه بردارد.»‎
رقیه رضایی لایه که حال جوانی برومند و تحصیل کرده شده بود، در کردستان منشأ خدمات ارزنده ای شد و مردم آن سامان فعالیت های فرهنگی و تربیتی او را هرگز از یاد نخواهند برد‎.‎ اما دست روزگار و نیاز مردم استان سیستان و بلوچستان، مدتی حضور رقیه را در جمع مردم نیازمند زاهدان فراهم کرد و معلم با خدا و مهربان قزوینی، دیار کردستان را به جنوب شرقی ایران کشاند. در این نقطه از خاک وطن هم خانم معلم، رقیه رضایی لایه توانست خدمات ارزنده ای انجام داده و شاگردان نمونه ای را تربیت کند‎ .‎

بانوی فعال‎:
سال 1366 رقیه رضایی لایه با همسرش آشنا شد و طی مراسم ساده ای به خانۀ بخت رفت. در آن دوران رقیه به عنوان معلم تربیتی، مسئولیت امور تربیتی یکی از دبیرستان های شهر قزوین را بر عهده داشت و توانسته بود کارهای زیبا و مؤثری در زمینه های پرورشی در قالب برنامه های مذهبی، آشنایی دانش آموزان با احکام و بالا بردن سطح اعتقادی دانش آموزان انجام دهد‎ .‎وی علاوه بر اینکه در دبیرستان به شغل مورد علاقۀ خود، یعنی معلمی می پرداخت، هنوز انگیزه ها و خواسته های انقلابی و ملی خود را با عضویت و فعالیت در حزب جمهوری اسلامی و ادارۀ یکی از کانون های حزب دنبال می کرد. ‎بعد از فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین در آذر ماه سال 1358، رقیه رضایی لایه که حال، چهره ای شناخته شده در امور فرهنگی برای اهالی فرهنگ و انقلاب بود، به عضویت بسیج مستضعفین درآمد و به عنوان مربی آموزش نظامی و عقیدتی در این ارگان مردمی مشغول به فعالیت شد‎.‎
 
خلاصه ای از خوبی ها‎:
از حضور خانم رضایی لایه در دبیرستان، در ذهن دانش آموزانش خاطرات زیبایی نقش بسته است. او معلمی دلسوز و عاشق بچه های مدرسه بود. برای خانم رضایی لایه، دانش آموزان آن قدر اهمیت داشتند که علاوه بر دقت در امور تربیتی شان به رفع مشکلات خانوادگی، به خصوص مادی آنها توجه داشت‎.‎ او در فرصت هایی که پیش می آمد با دانش آموزانش صحبت کرده، خانواده های مستمند را شناسایی کرده و از آنها دستگیری می کرد. خانم رضایی لایه در نظر دانش آموزان، اخلاقی نیک داشت که شوخ طبعی و بیان شیوا در راهنمایی بچه ها، صحبت هایش را دلنشین و تأثیرگذار کرده بود. به قولی صحبت هایش از دل بود، ‌لاجرم بر دل هم می نشست. به گفتۀ نزدیکانش، خصلت های زیبای اخلاقی و انسانی او همراه با مهربانی ها و شوخ طبعی هایش از او فردی دلنشین و مصاحبی تأثیرگذار ساخته بود. آرامش و وقاری که در رفتار و کردارش داشت همه را شیفتۀ خود کرده بود و با همین ویژگی ها بود که می توانست با رخنه در دل دختران جوان، نقش به سزایی در هدایت و راهنمایی آنها داشته باشد. همسرش می گوید: «مادیات برای رقیه اهمیت نداشت؛ مهریۀ او یک سفر حج بود و چهارده سکۀ طلا. او در همۀ شئون زندگی، به خصوص زندگی زناشویی و همسرداری اش رضای خدا را در نظر می گرفت. از حرف های پراکنده پرهیز داشت و غیبت نمی کرد. از همان روزهای اول آشنایی، رقیه از فنا صحبت می کرد و می گفت این امکان و فرصت، نصیب مردها شده که به جنگ بروند، اما برای زن ها چنین امکانی فراهم نیست؛‌ دوست دارم به گونه‌ای از دنیا بروم که اجر و مزد شهدا را داشته باشم.‎”‎
 
وقتی کعبه، نقطۀ پرواز می شود:
ماه ذی الحجه سال 1366، رقیه رضایی لایی با خانواده و به نیابت از مادرش به سفر حج واجب مشرف شد. سفری که شاید سالیان سال آرزوی آن را داشت و آن را کابین ازدواج خود قرار داده بود. در آن روزهای زیبای سفر به خانۀ خدا، باز هم رقیه به فکر جهاد و شهادت بود. در حسرت این آرزو، رو به خانواده کرده و گفته بود: “…باید با آب زمزم غسل شهادت کنم‎!”‎
به راستی خانم معلم رضایی لایه به جز عشق به دانش آموزان، ‌انقلاب و وطن، به جز دغدغه های همسرداری، دلمشغولی و عشقی والاتر داشت و آن هم شهادت بود و دیگر هیچ… او همه چیز را برای خدا می خواست و سیر الی الله مقصد حرکت او بود. در روز برائت از مشرکین با سایر حجاج و زائران بیت الله الحرام، ‌جایی که مأمن و پناهگاه تمام موجودات است و ریخته شدن خون در آن مکان مقدس حرام است، در راهپیمایی برائت از مشرکین شرکت کرد تا بار دیگر انزجار خود را از ظلم و ستم و ایادی استکبار جهانی نشان دهد. در حالی که هیچ کس نمی توانست حتی فکرش را بکند، در سر مزدوران آل سعود برای برهم زدن این مراسم و به خاک و خون کشیدن حاجیان چه نقشۀ شومی می گذرد. در مکه بار دیگر یزید زمان، دست جنایتکار خود را از آستین شرک و خیانت آل سعود بیرون آورد و با هجوم وحشیانه به صفوف زائران خدا، صدها مسلمان را در کنار خانۀ امن الهی و کوه نور به جرم گفتن الله اکبر و به دلیل برائت از مشرکین پلید به خاک و خون کشید.‎
در آن روز، مکه بار دیگر نزول ملائک را تجربه کرد. در آن ساعات، مکه یک بار دیگر قافلۀ شهدا را تا در بهشت برین بدرقه کرد و در آن لحظات، مکه، خاطرۀ قساوت یزیدانه و شهادت حسین گونه را به خاطر آورد. در روز برائت از مشرکین، رقیه رضایی لایه هم که مشت های گره کرده خود را رو در روی استکبار جهانی گرفته بود، بر بال های فرشتگان! نه، شاید حتی بلند پروازتر از آنها، با وداع دنیای خاکی و فانی، جنت نشین شد و چون پرستوی مهاجر الی الله به زیبایی هر چه تمام تر، به شایستگی یک معلم فداکار به آرزوی دیرینۀ خود رسید‎ .‎